قانون، لزوما محدودیت نیست (نتیجهگیری)
در بخش های پیش به مقررات لازم در محیطهای شرکتهای نرمافزاری پرداخته و بیان شد که قانون، محدودیت نیست. با توضیحاتی که یکی از دوستانم به صورت شفاهی ارائه داد، تغییر کمی در عنوان موضوع ایجاد کردم، آنهم بدین صورت که قانون، لزوما محدودیت نیست. در ادامه مواردی را که فکر میکنم شرکتهای (نرمافزاری) باید در مورد آن مقرراتی را وضع کنند،نوشته خواهد شد.
دستیابی به ابزار ذخیرهسازی اطلاعات
با توجه به نظرسنجی انجام شده در مورد مالکیت متن برنامه و بر اساس آنچه که در تمامی شرکتهای نرمافزاری مرسوم است، متن و اصل برنامه متعلق به شرکت میباشد و بنابراین کنترل خروج آن میتواند ضروری باشد. به طور مشخص باید بگویم که حتی من به عنوان مدیر و سهامدار شرکت نیز از حق مالکیت شخصی بر برنامهها و متن آنها برخوردار نیستم. گرچه بنابر برخی دلایل در بهساد این موضوع از حساسیت کمتری برخوردار است ولی اعمال مقررات برای دسترسی به ابزار ذخیرهسازی دادهها (اعم از CD , DVD , USB و …( به دلایل ذیل ضروری میباشد:
-
حفظ مالکیت مادی و معنوی داراییهای نامشهود شرکت اعم از برنامهها و سایر اطلاعات اختصاصی
-
جلوگیری از ورود ویروسهای کامپیوتری که لزوما توسط تمام آنتیویروسها قابل شناسایی نیستند
-
اعمال نوعی نظم و انضباط که نشاندهنده قاعدهمند بودن شرکت از یک طرف و موید غیر مجاز بودن خروج اطلاعات از شرکت میباشد. این موضوع زمانی دارای معنی بیشتری خواهد بود که همواره راههای دیگری برای خروج اطلاعات از شرکت وجود دارد (هر چند که راه بستن آنها نیز وجود دارد) ولی با اعمال مقررات اینچنین به نحوی به همکاران گوشزد میشود که خروج اطلاعات شرکت و متن برنامهها غیر مجاز و غیر اخلاقی بوده و به نوعی سرقت محسوب میشود.
رفت و آمد
یکی از مواردی که همواره مخالف محدودسازی خشک آن بودهام، ساعت آمد و رفت همکاران میباشد. اعتقاد دارم که نمیتوان آدم خواب آلود، عصبی، ناراحت و غیر متمرکز را به زور در یک ساعت مشخص به محل کار کشاند و از او انتظار داشت برنامه خوب و کارآمد و بینقص هم بنویسد. ما به کار یک برنامهنویس نیاز داریم و نه لزوما به حضور منظم او. اما از آنجا که قانون لزوما محدودیت نیست، وجود مقررات منعطف و کارآمد در این زمینه را مفید میدانم. این مقررات باید بتواند پاسخگوی موارد زیر باشد.
-
این درست که ذهن خواب آلود کارآیی ندارد، اما مشتری بدبخت مادرمرده چه گناهی کرده است که کسی ساعت ۹.۰۰ صبح حوصله پاسخگویی به وی را ندارد؟ پس بنابراین باید شرایط پاسخگویی به مشتری فراهم باشد و از این جهت بین فرآیند توسعه و پشتیبانی تمیز قائل شد.
-
در بسیاری از متون مدیریت پروژه، وجود یک جلسه سرپایی اول صبح برای هماهنگسازی کار افراد توصیه شده است و من نیز آن را خیلی مفید میدانم. حالا در نظر بگیرید افراد تیمی را که قرار است کارهایی را با یکدیگر هماهنگ کنند و یکی ساعت ۸:۳۰ میآید و دیگری ۱۰:۰۰ و آن یکی ۱۱:۰۰. فکر میکنم که رفت و آمد افراد یک تیم باید بتواند هماهنگی لازم را بین آنها ایجاد کند.
-
از آنجا که در بهساد ساعت آمد و شد افراد (با تاکید بر حفظ حیای گربهای) آزاد بوده است، گاه این موضوع در بین خانوادهها مطرح شده است که به فرزند خود گفتهاند که “این چه شرکتی است که تو هر وقت خواستی به آنجا میروی و هر وقت خواستی بر میگردی؟!”. یا اینکه گاهی با این مسئله مواجه بودهام که به تدریج کارهای شرکت به تدریج اولویت خود را در برنامه روزانه افراد از دست میدهد. نکتهای که باید همواره رعایت کرد این است که عدم محدودیت ساعت رفت و آمد (بازهم با تاکید بر حفظ حیای گربهای) نباید به این منجر شود که بینظمی را نهادینه کرده و یا کار شرکت را تبدیل به یک کار نیمهوقت و یا شبه مشاورهای نماید.
صحبت شخصی با تلفن (همراه)
قانون، لزوما محدودیت نیست. اما در مورد صحبت شخصی با تلفن همراه معتقد هستم که قانون باید محدودیتهای زیادی را در بر داشته باشد. تلفن (همراه) شخصی منجر به چند نوع عدم تمرکز جدی میشود.
- شرکتهای نرمافزاری از کادری جوان برخوردار هستد و جوانان هم خیلیها دارای روابط عاطفی خاص خود هستند. اینکه زنگ خوردن تلفن همراه مجاز باشد یعنی اینکه شما مجاز هستید که چشم انتظار تلفن از یک فرد خاص باشید. این انتظار و دلشورههای همراه، چقدر میتواند منجر به عدم تمرکز شود و چقدر میتواند به کار لطمه بزند؟ در اوایل آشنایی که حرفها خیلی عاشقانه است، دیگر کار و برنامه و شرکت و مشتری کیلویی چقدر است؟! با گذشت زمان و شروع دعواهای خانوادگی و شبه خانوادگی، موضوعات عمدتا به شکل پیامکهای نه چندان خوشایند مبادله میشود. این است که حذف تلفنها و ارتباطات شخصی اعم از چت و … به معنی اصالت به کار میباشد. یعنی حذف انتظار و توجه کامل به کار
-
صدای زنگ (و یا ویبرههایی که از زنگ هم بدترند). یک منبع مشخص آلودگی صوتی در محل کار است. برنامهنویس و یا کارشناس غرق در افکار خود است که ببیند که چرا متغیری که باید مقدار مثبت داشته باشد، دارای مقدار صفر است که ناگاه صدای زنگ تلفن همراه رشته تمام افکار او را به هم میریزد. اگر زنگ تلفن همکارش باشد که هیچ، اما اگر زنگ تلفن خودش باشد و پاسخگویی لازم، موضوع خیلی بدتر خواهد بود.
-
صحبت شخصی با تلفن یعنی تغییر موضوع ذهنی از یک موضوع به موضوعی دیگر. برای یک کارشناس و به خصوص یک برنامهنویس، این یعنی پایان یک ریسمان فکری. یعنی دوباره باید کلی وقت صرف کرد که ذهن به نقطه قبلی باز گردد. موضوع تلفن هر چه میخواهد باشد، از یادآوری خرید شیرخشک برای بچه تا قرار ملاقات عصر در کافی شاپ. به یقین محل کار، جای مسائل متفرقه نیست.
-
شاید تا به حال کمتر به این جنبه مخرب از وجود تلفن همراه در محیط کار فکر شده باشد. اما تصور کنید که همکار شما مشغول صحبت با تلفن همراه است و شما به صورت ناخودآگاه به حرفهای او گوش میدهید. در این هنگام ذهن شما فعال شده و با استفاده از حرفهایی که از همکار خود میشنوید در مرحله اول شخصیت فرد آن سوی تلفن را حدس زده و در مرحله بعد حرفهای او را در ذهن شبیهسازی میکنید. این پردازش ذهنی شما، بعد از قطع تلفن هم ادامه خواهد داشت. گاهی که دیگ فضولی حسابی به جوش میآید، ممکن است همین تلفن منشا پرسش از همکارتان در مورد صحبتهای طرف مقابلش و حتی ارائه راهحلهای مشاورهای به او نیز باشد!
نتیجهگیری
قانون در معنی صحیح خود یعنی یک رفتار که متضمن تامین منافع اکثریت خواهد بود. هیچ جامعهای بدون وجود قانون قادر به زندگی نخواهد بود. این جامعه میتواند شامل یک خانواده، شرکت و یا یک کشور باشد. قانون ممکن است در ذات خود، منافع اقلیت را نادیده بگیرد و یا اینکه دارای کارکردهای محدود کننده نیز باشد. اما باید توجه داشت که منافع آن برای اکثریت قابل توجه میباشد. از طرف دیگر باید توجه داشت که پیشرفتهترین قانونها باید از قابلیت اجرا برخوردار باشند و با یک ۵ ریالی نقض نشوند. برای اجرای قانون فرهنگسازی و افزایش بلوغ و خرد جمعی لازم میباشد. قوانین یک جامعه با توجه به فرهنگ آن جامعه و اهداف آن وضع میشوند. بنابراین تصویب یک قانون یکسان مقررات داخلی و انضباطی برای تمام شرکتهای نرمافزاری به یقین ممکن نیست. گرچه همه شرکتها به قوانین و مقررات داخلی برای زندگی خود نیازمند هستند.
به نظر من در مورد ساعت آمدن افراد با وجود اینکه خودم کارمند هستم ، اما معتقدم ساعت آزاد خوب نیست شما می توانید مثلا ساعت حضور افراد را بین ۹ تا ۱۰ انتخاب کنید تا افراد در این محدوده حاضر شوند .در مورد خروج هم مثلا ۴ تا ۵ به عنوان ساعت خروج باشددر این حالت شما مطمین خواهید شد که ساعت ۱۰ همه پرسنل حاضر هستند
@سید علا سبزپوش: با شما موافق هستم، عملا وقتی که حیای گربه ای رعایت شود و شرایط پاسخگویی به مشتریان و هماهنگی با سایر همکاران را هم در نظر بگیریم، شاید حتی بتوان فاصله ۸ تا ۹ را برای همکاران در نظر گرفت. در بهساد هم فعلا بر اساس اصل حیای گربه ای کمتر کسی دیرتر از ۱۰ به شرکت مراجعه می کند.
آقای آواژ عزیز
ممنونم بابت این مجموعه نوشتارهای خوبتان
عرض کنم که من میخواستم در زیر مطلب نظرسنجیتان به چند نکته اشاره کنم که البته هم فرصت نکردم و هم بعدتر یادم رفت. به هر حال چند نکته:
۱. به نظرم محدود کردن دسترسی برای مستنداتی که بهنوعی مهمترین داراییهای یک شرکت محسوب میشوند حیایت است و کاملا با محدودیت در این زمینه موافقم. ما در شرکت خودمان برای این کار از راهکار MS TFS استفاده میکنیم که بسیار راهگشا است و تا جایی که من خبر دارم جایگزین MS Source Safe شده.
۲. در مورد زنگ تلفن با تک تک نکاتی که فرمودید موافقم. بارها زنگ خوردن یا صحبت کردن همکار محترمی با تلفن باعث بهم ریختن رشتهی افکارم شده. از آن بدتر سوء استفاده از تلفنهای شرکت است که در شرکت ما تا جایی پیش رفت که صفر تلفنهای داخلی بسته شد!
۳. به نظرم یک مسئلهای در محیطهای کاری شرکتهای مشاوره و فناوری ایرانی دارد تبدیل به چالش میشود و آن نوع، شکل و سطح روابط افراد جوان حاضر در سازمان است که تا حدودی در شرکت ما مشکلساز شده است. کاش در این مورد هم بنویسید.
متشکرم
در مورد ساعات رفت و آمد یادم رفت بنویسم. شخصا ساعات رفت و آمد منعطف را میپسندم؛ یعنی شرکت با مجموع ساعات ماهانهام کار داشته باشد و نه با اینکه هر روز سر وقت آمدهام یا نه. این به نظرم لازمهی کار در یک شرکت مشاوره و فناوری است. البته یکی دو قید اضافی احتمالا باید در این زمینه وجود داشته باشد (از جمله در شرکت ما برای ساعت ورود صبح سقف گذاشتهاند و از آن دیرتر، فرد باید ساعت تأخیرش را مرخصی بگیرد.)
@علی نعمتی شهاب: از اظهار محبت شما سپاسگزارم.
MS-TFS برنامه کنترل تغییرات نرم افزار و البته تا حد زیادی مدیریت پروژه نرم افزاری است و دارای کارکرد محدود کننده به آن شکل ندارد. حدود ۵ سالی است که در بهساد استفاده می شود.
در مورد روابط افراد جوان به موضوع بسیار خوبی اشاره کردید که علی واحد عزیز هم کم و بیش در مورد آن نوشته اند و من هم یکی از چند نوشته آینده را به آن اختصاص خواهم داد.
همانطور که در پاسخ نوشته سید علا سبزپوش عزیز نوشته ام، فکر می کنم که باید فرآیند اعمال قیود به موقع حاضر شدن را تا حدی فرهنگی نمود. مثلا تشکیل جلسه اول صبح. یا مکانیزمهایی که بیشتر از آنکه تنبیهی باشند، تشویقی باشند.