تعطیلات
امروز را در سازمان یکی از مشتریان بودم. خلایق، نگران بودند که تکلیف چند روز تعطیلی عید فطر به کجا میرسد. یکی از آنها دوان دوان آمد و فریاد شادی کشید که در سایت عصرایران دیدهاست که دولت شنبه را تعطیل اعلام کرده است. (این خانم را هر وقت دیدهام موبایل به دست در راهروها قدم میزند و حرف میزند)گروهی خوشحال و گروهی ناراحت از اینکه چرا تعطیلات بیشتر نشده است. کسی این میان در این اندیشه نبود که تکلیف “کار” چه میشود.
“من درد در رگانم، حسرت در استخوانم، چیزی نظیر آتش در جانم پیچید”* به تنها موضوعی که کسی فکر نمیکرد “کار” بود. یاد دوران مدرسه افتادم که در زمستانهای سخت و طولانی آن زمان، با هر بارش برف و سرمای زیر منفی بیست درجه، خوشحالی کودکانه سراپای وجودمان را فرا میگرفت و لذت تعطیل شدن را افزون از ذلت تنپروری و درسنخواندن میدانستیم.
حالا گویی همان ذهن کودکانه، گندهتر (و نه بالغتر) شده و آمده در سازمانهای ما و از کار نکردن و حقوق گرفتن به همان اندازه شاد میشود که سالها پیش از تعطیل شدن مدرسه و احیانا مریض شدن معلم و درس نخواندن.
ما را چه شدهاست که اینگونه از کار نکردن لذت میبریم. این علاقه مفرط به وقتکشی و تنبلی و تعطیلات بخشی از همان خودِ توسعه نیافتهایست که از موانع بزرگ شدنمان محسوب میشود. نوشته بعدی را به این موضوع اختصاص خواهم داد.
_________________________________________________________
*-جملهای از اشعار احمد شاملو
خوب راستش تحلیل این موضوع خیلی ساده است.
برای تولید هر بشکه نفت، فقط سه دلار مصرف میشه باقیش پول حاصل از تولید نفت میشه سود خالص. با این سود خالص میشه چرخهای مملکت رو گردوند. هر چند کج دار و مریز
ولی تو بقیه دنیا اینجوری نیست. ملت کار میکنند، پول در میارن و به دولت مالیات میدن و دولت با پول مالیات ملت مملکت رو میگردونه و البته در قبالش به شدت به مردم پاسخگو هم هست.
تو کشور ما حتی به نظر میرسه دولت چندان ناراحت هم نیست از این کار نکردن ملت. چون اصلن به مالیاتشون احتیاج نداره و دیگه لازم نیست بهشون پاسخگو باشه. به رای و نظرشون هم کاری نداره.
به این میگن دیکتاتوری نفتی یا همون دولت رانتیر نفتی
ما از اول همینطوری بودیم! ربطی به الان نداره!!!
همین آدم های خوشحالن که دارن مملکت رو می گردونن نه اون بالاسری ها …
بعد انتظار داریم مملکتمان پیشرفت کند!