چرخش کار و بهبود اوضاع
- در حدود شانزده سال از گذراندن درس مهندسی فاکتورهای انسانی دکتر بیجاری میگذرد و هنوز هم برخی موارد درسی را به یاد میآورم. از جمله مواردی که در آن درس داشتیم این بود که کارگران! باید در دورههای زمانی مختلف چرخش کاری (Job Rotation) داشته باشند و گرنه کارآیی آنها به مرور زمان کاهش مییابد. این روزها، بنا بر شرایط کاری بهساد و تقریبا به صورت برنامهریزی نشده دچار چرخش کار شدهام و پس از سه سال (بنابر برخی ضرورتها و به طور موقت) رسما به حوزه تولید نرمافزار شرکت بازگشتهام، احساس میکنم که دیگر از خستگی چند هفته گذشته خبری نیست و انرژی مضاعفی دارم برای کار در این حوزه و مهمتر از همه احساس نزدیکی دوباره با مسائل فنی و پر شدن خلا فنی (که این اواخر خیلی اذیتم میکرد)، بسیار خوشایند است. با اینحال عمق کاری من در این حوزه به اندازه گذشته نخواهد بود و هنوز هم برخی مسئولیتهای اداری و حقوقی را (بازهم بنابر ضرورت) عهدهدار خواهم بود. سه سال پیش در هنگام ترک مشاغل فنی و رو آوردن به حوزه اداری و بازاریابی و روابط خارجی شرکت نیز چنین حسی خوبی را داشتم که موید این نکته است که حال دوران یکسان نمیماند و روزگاری مشتاق کاری میشویم که روزگارانی در پیش از آن متنفر و خسته بودهایم.
به ذهنم رسیده است که اگر همکاران فنی هم تمایل داشته باشند بد نیست در بخشهای مختلف دارای چرخش شغل باشند، گرچه شاید انعطاف آنها در این زمینه به اندازه من نباشد.
- روزنوشتنویسیام خیلی رسمی شده، اینگونه نوشتن را برخی اوقات نمیپسندم. گاهی دلم میخواهد راحت داد بزنم و فحش بدهم و نمیشود. گاهی دلم میخواهد از احساسات درونیام بنویسم که بازهم وقتی آدم میبیند تعداد خوانندهها زیاد شدهاند و مشتریان و همکاران و دوستان چارچشمی آدم را میپایند، بازهم بنابر شرایط، درون همان قابی میروم که روزگاری از آن فراری بودم. نمیدانم چه باید کنم در این زمینه که دل هوس نوشتن دارد و صورت ظاهر، این سیرت شفافیت را نمیپسندد. باید نوشتههایی را آنچنان عریان که دوست دارم بنویسم؟ یا اینکه برخی نوشتهها را با رمز عبور منتشر کرد؟ یا اینکه در دیگر جای آنها را نوشت؟ کاش در این زمینه کمکم کنید!
- در چند روز گذشته فرصتی پیش آمد و برخی مطالب قبلی روزنوشتها را مطالعه میکردم که دو نوشته همراه با عکس نظرم را جلب گرد. برای تجدید خاطره و یادآوری غیر رسمی نوشتنهایم بد نیست. ( گربه و پیمانکار، جناب سگ و من)
نوشته هاتوون با عکس خیلی جذابتره و دیگه خیلی هم رسمی نیست.
چرا دیگه عکس نمیذارید؟!