فرافکنی در جلسه سیستم
حدود شصت ، هفتاد نفر از کاربران و مدیران سیستم را از مناطق مختلف تهران یکجا جمع کرده بودند که با سیستم کار کنند و اشکالات کار مشخص شود و احیانا اگر از نظر کاربری مشکل دارند بگویند که رفع اشکال شود. خوبی زیادی دارد اینگونه جلسات و بدی آن هم این است که وقتی این همه آدم ناراضی کنار هم جمع می شوند میتوانند بر علیه سیستم انقلاب کنند. خلاصه اینکه یکی از کاربران بسیار محترم گویی کشف جدیدی کرده باشد و فرصتی برای گلایه:
کاربر: مدیرعامل بهساد شما هستید؟
من: بله، در خدمت شما هستم
کاربر: سیستم بسیار بزرگ و پیچیده است، آیا فکر نمیکنید تعداد نیروی پشتیبانی که شما اختصاص دادهاید بسیار کم است.
من: خودم هم میدانم، پول همین افراد را هم پس از هفت ماه دوندگی و التماس به من دادهاند. اگر بخواهم تعداد نیروهای پشتیبانی را افزایش دهم ، یا باید تعداد افراد حقوق نگرفته و بی انگیزه را زیاد کنم و یا اینکه ماهیانه چند میلیون از جیب بدهم که چنین شرایط مالی را ندارم.
کاربر: خب شرکت ما هم بحران نقدینگی دارد. اگر داشته باشند که میدهند. الآن پیمانکاران میلیاردی پول طلب دارند.
من: […] اصلا جهان سوم یعنی همین، چرا مشکل ترافیک هست؟ چرا وضعیت مسکن به این شکل است؟ چرا تورم و گرانی وجود دارد؟ من و سیستم من و شرکت شما هم یکی از همین مشکلها، هر وقت آنها حل شد، مشکل نقدینگی شرکت شما و من هم حل میشود. مشکل سیستم هم حل میشود.
کاربر: حرف دیگری باقی نمیماند گویی حق با شماست!
من: حق با شماست، حق شما یک پشتیبانی عالی است که فعلا مقدور نیست و ماهم خجالت زده شما هستیم.
بیشک فرافکنی کرده بودم. شاید توانسته باشم در این زمینه کاربر را قانع کرده باشم، اما راضی نه. خودم را هم نه قانع کردم و نه راضی! با همین تعداد نیرو هم میتوانستیم بهتر خدمات ارائه دهیم ، هر چند که به ایدهآل نرسد. اگر وقتی را که صرف غر زدن نسبت به چیزهایی کردیم که نمیتوانیم تغییر دهیم، صرف تغییرات خود میکردیم، تا به حال وضعیتی بسیار بهتر داشتیم!