داستانی از تلاش
عرض شود که:
ساعت نزدیک به دو نیمه شب است و من تنها در بهساد هستم. قرار است که سیستم را فردا برای کاربران ارائه کنیم و به نحوی موضوع آموزش است. دوهفته از شروع قرارداد میگذرد و به علت یک خطای عجیب و غریب، گزارشهای سیستم روی Server مشتری بالا نمیآید. تمام مدارک فنی را هم زیر و رو کردهایم و جواب نگرفتهایم. Server مشتری، اختصاصی برای سیستم ما نیست و نمی توانیم آن را فرمت کنیم. فردا ۹ صبح تهران جلسه مهمی دارم. هر کاری کردم نتوانستم خودم را راضی کنم که بچه با این شرایط به سایت مشتری بروند. با همفکری دوستان بنا را بر این گذاشتیم که اقداماتی فردا قبل ازجلسه دمو انجام شود. از آنجا که همیشه اتفاقات بد در بدترین زمان ممکن میافتند دلم راضی نشد که همه چیز را به فردا واگذاریم. یک نسخه از نرمافزار را صحیح و سالم روی سرور اختصاصی بهساد( www.behsad.net) منتشر کردم. سرعت اینترنت خوب بود و اذیت نکرد. باز وسواس گرفتم که اگر فردا اینترنت قطع بود و کوسه معروف کابل را گاز گرفته بود و یا اره ماهی آن را بریده بود همه چیز به هم میخورد. هر چه کردم به Server مشتری که درشهردیگری قرار دارد وصل نشدم. کمی با امیر مهرانی عزیز چت کردیم. در آخرین لحظه رفتن، تصمیم گرفتم که دوباره تلاش کنم. این بار به Server مشتری وصل شدم. خطاهای عجیب و غریبی میداد. تا نهایتا پس از نیم ساعت Remote جواب داد. بازهم هر کاری کردم روی Server خطاهای عجیب و غریبی میگرفتم که درقوطی هیچ عطاری یافت نمیشود. (برایم سخت است، سه سالی میشود که کار فنی و برنامهنویسی و نصب و راهاندازی انجام ندادهام و حالا کمک بچه های تولید آمدن انصافا سخت است برایم). خوشبختانه از قبل یک Virtual Machine آنجا داشتیم که Oracle روی آن نصب بود. تمام مراحل نصب نرمافزار را روی Virtual Machine انجام دادم. خوشبختانه جواب داد. حالا خیالم راحت است که دو نسخه کاملا صحیح از برنامه نصب شده وجود دارد و میتوانیم هم آموزش کاربران را انجام دهیم و هم به مشتری اثبات کنیم که Server او مشکل دارد.
باید به خانه بروم و صبح زود به تهران بروم برای جلسه. از این که به نتیجه رسیدم خوشحالم.با خودم زمزمه میکنم
دست از طلب ندارم تا کام دل برآید
یا جان رسد به جانان، یا جان ز تن در آید