مهندسی نرمافزار و میوه فروشی، نگاهی دیگر
عرض شود که:
قبلا مطلبی نوشته بودم در مورد میوه فروشی و مهندسی نرمافزار. این موضوع گاهی در ذهنم جا باز میکند و در جلسات و بحثها، موضوع را به اینجا میرسانم که کاش میوه فروش شده بودیم و قسعلیهذا… و طرف مقابل هم گاه کمی به فکر فرو میرود و دلش برایمان میسوزد و کمی کمک میکند. غرض از این مقدمه آنکه قراردادی داشتیم برای سازمانی در مورد طراحی یک سیستم. به دلیل پیچیدگیهای سازمانی و کنترل هزینهای قرار بود که در ابتدا طراحی سیستم را طی یک قرارداد انجام دهیم و پس از آن، خود سازمان میداند که با طراحی انجام شده چه خواهد کرد. میتواند آن را برای اجرا به ما و یا هر شرکت دیگر بسپارد سرانجام. کار با حواشی مرتبط به انجام رسید و تایید ناظرین محترم و کارفرما را هم گرفتیم تا اینکه در مراحل نهایی تحویل پروژه، در اردیبهشتماه بود که به دلایل مسائل مرتبط با انتخابات مدیر مربوطه تغییر یافت. مدیر جدید بعد از کلی بالا پایین کردن و این مشاور و آن مشاور را مامور بررسی کردن گفتهاست که پروژه کاغذی (مستندات طراحی) به درد من نمیخورد! اصلا این چرا سیستم ندارد؟! من ابتدا سعی کردم با تمثیل اینکه قرارداد طراحی ساختمان اصولا با قرارداد ساخت آن تفاوت دارد موضوع را توضیح دهم. مجاب نشدند! بعد در راستای اینکه میوهفروشی و مسائل حاشیه آن قابل لمس است گفتم:” ببینید، فرض کنید که شما ۲ کیلو سیبزمینی میخرید، آیا میتوانید بعد از ۲ روزبروید پیش میوه فروش بگویید که چون خانم خانه شام کوکو سیبزمینی بلد نیست درست کند، باید سیبزمینیها را پس بگیرید؟” مدیر مربوطه پاسخ داد:”بله سیبزمینی را میبریم و میگوییم که خانم خانه گفتند ما اینها را نمیخواهیم!”.
نخواستم پاسخی بدهم. به این نتیجه رسیدم که میوهفروشی هم مادام که با افرادی اینچنین سر و کار داشته باشد کار سادهای نیست. فقط کافی است که ۱۰ نفر در روز چنین برخوردی با آقای میوهفروش داشتهباشند.
سلام
یاد آن ایام برنامه ریزی برای میوه فروشی بخیر!
یادش بخیر قرار بود من صبح ها بروم میدان برای خرید!
یادش بخیر ولی اگر همان روز میوه فروشی را دایر کرده بودیم الان وضعمان خیلی بهتر بود!
به نظر من اگر خیلی پراگماتیک نگاه کنیم، شما ریسک کردید که چنین قراردادی بستید! ارزش مدل تنها را هر کسی درک نمیکند. به نظرم باید اینطور موارد را پیشبینی کرد.