باز اندیشی در مفهوم امنیت شغلی کارکنان
امنیت شغلی ازجمله مسائلی است که افکار و انرژی کارکنان سازمان ها را به خودمشغول می کند و بخشی از انرژی روانی وفکری سازمان صرف این مسئله می شود.درصورتی که کارکنان از این بابت به سطح مطلوبی از آسودگی خاطر دست یابند توان وانرژی فکری و جسمی خود را دراختیار سازمان قرار می دهند و سازمان نیزکمتر دچار تنشهای انسانی می گردد. منظور از امنیت شغلی، تواناسازی کارکنان است نه رسمی شدن وتضمین حقوق و مزایا. در این مقاله سعی شده تا مفهوم امنیت شغلی، ونقش توسعه منابع انسانی در تواناسازی کارکنان در ابعاد مختلف تبیین شود.
مفهوم امنیت شغلی :
استخدام ثابت و رسمی گرچه به ظاهرامنیت شغلی را تضمین می کند ولی این نارسایی را به دنبال دارد که کم کم افراد سازمان از فکر ترقی و توسعه و بالندگی دور می شوند و این امرامنیت شغلی آنان را واقعا به خطر می اندازد. در دنیای امروز امنیت شغلی بدین معنا کاربرد دارد که بجای وابستگی افراد به سازمان بایستی سازمانها وابسته به افراد باشند و این درگرو این است که سازمانها بستر لازم را فراهم کنند تا کارکنان ازابعاد مختلف بالندگی لازم را کسب کنند.
بنابراین دیگر رسمی شدن واستخدام ثابت تضمین کننده امنیت شغلی نیست بلکه کارایی ، تخصص و بالندگی ، تفکر خلاق ،نوآوری و مولفه هایی از این قبیل هستند که امنیت شغلی کارکنان را تضمین می کنند.
منظور از امنیت شغلی این است که سازمان موجبات تواناسازی فرد را فراهم کند، بطوری که ازنظر تخصصی و توان مندی ، سازمان وابسته به فرد شود و در بیرون نیز به تخصص و توانمندی فرد نیاز باشد.
ابعاد امنیت شغلی که ازطریق توسعه منابع انسانی حاصل می شود عبارتنداز:
۱. تواناسازی تخصصی :
وقتی سازمان موجباتی فراهم کند که دائماً توان تخصصی افراد تقویت شود، حاصل آن انجام کارهای کیفی است که منفعت سازمان وفرد در آن تضمین می شود و یک رابطه دوطرفه بین فرد و سازمان ایجاد می شود. بدوناینکه بحث استخدام دائم و رسمی در میان باشدسازمان وابسته به تخصص فرد می شود ودرنتیجه امنیت شغلی فرد تضمین می شود.همچنین فرد متخصص در بیرون از سازمان از جایگاه مناسبی برخوردار خواهدبود.
۲. تواناسازی در جسارت و عمل :
داشتن توان تخصصی بالا برای امنیت شغلی کافی نیست بلکه تخصص به مصداق “دوصدگفته چون نیم کردار نیست ” بایستی بکارگرفته شود. بکارگیری تخصص خود نیاز به تخصصی دارد. یعنی افرادسازمانها بایستی درعمل آموزش ببینند و تواناشوند.
۳. تواناسازی در تجربه آموزی :
امنیت شغلی امری فرایندی است که به مرور زمان شکل می گیرد. افرادی که دارای توان تجربه آموزی هستند پس از مدتی امنیت شغلی خود را ازطریق مدون کردن تجارب تضمین می کنند. تجربه آموزی این حسن بزرگ را داردکه در سازمان از دوباره کاریها، اتلاف انرژی ، وقت وهزینه ها جلوگیری می کند.دوباره کاریها، اتلاف انرژی ، وقت وهزینه ها جلوگیری می کند
۴. تقویت رضایت شغلی :
رضایت شغلی چیزی نیست که بتوان سریع ایجاد کرد بلکه فرایندی است که تحت تاثیر عوامل مختلف شکل می گیرد. در سایه رضایت شغلی ، امنیت شغلی کارکنان تضمین می شود و این بخاطر این است که در اثر رضایت شغلی کارکنان بطور قلبی راضی می شوند که فعالیتهای کاری را درجهت افزایش کمی و کیفی انجام دهند.
۴.۱. درجهت رشد کمی و کیفی خود گام برمی دارند.
۴.۲. جو عاطفی مطلوبی دربین خود ایجادمی کنند.
۴.۳. درجهت رشد اجتماعی خود گام برمی دارند.
۴.۴. تواناسازی در مهارتهای رفتاری :
سازمانهابایستی قابلیت انعطاف پذیری را در کارکنان خودتقویت کنند تا آنها بتوانند با اندک جرح و تعدیل درتوانمندیهایشان نیاز سایر سازمانها را برآورده واز این بابت امنیت شغلی داشته باشند.
۵. تواناسازی در مهارتهای ارتباطی :
آنچه درتجربه آموزی دارای اهمیت است تبادل تجارب است . تبادل تجارب ، خود به تخصص نیاز دارد. اگر افراد سازمان دارای تجربه باشند ولی نتوانند آن را بیان کنند سازمان و افراد دیگرنمی توانند از آن استفاده کنند. بنابراین سازمان ها بایستی توانمندی تبادل تجارب را در کارکنان تقویت کنند تا با بیان تخصص ، توانمندی ، هنرو… برای خود بازاریابی کنند.
۶. تواناسازی در تفکر:
فکرکردن ، فن و هنری است که باید آموخت ،وقتی سازمان زمینه تفکر افراد را فراهم کند،کارکنان ایده های جدید را تولید و کاربردی می کنند و نحوه تفکر را می آموزند، فن و هنرفکرکردن تضمین کننده امنیت شغلی افراد است .وقتی کارکنان سازمانی بتوانند خوب فکر کنندهم در داخل سازمان و هم در خارج سازمان ازموقعیتهای خوبی برخوردار می شوند.
۷. تواناسازی وجدان کاری کارکنان :
وجدان کاربا امنیت شغلی رابطه مستقیمی دارد. سازمانهای عصر حاضر به کارکنانی نیاز دارند که شاخصهای وجدان کار در آنها تجلی عملی پیدا کرده باشد.سازمانها وابسته به انسانهای باوجدان هستند ویکی از راههای توجه به امنیت شغلی کارکنان فراهم کردن بستر لازم برای ایجاد، پرورش وکاربردی کردن وجدان کار است .
۸. امنیت شغلی درون سازمانی :
یعنی اینکه سازمان به تعهد کاری ، نظام کاری ، کارکیفی وجسارت و تخصص کارکنان وابسته باشد نه اینکه افراد و کارکنان سازمان ازطریق استخدام رسمی وابسته به سازمان باشند. زمانی که کارکنان یک سازمان خوب پرورش یافتند حتی اگر افرادبطور موقت هم استخدام شده باشند به لحاظ نیازسازمان به آنها امنیت شغلی تضمین شده است.
۹. امنیت شغلی برون سازمانی :
یعنی اینکه یک سازمان علاوه بر انجام کارهای جاری خودتوسط کارکنان بایستی نقش یک دانشگاه علمی و کاربردی را در پرورش کارکنان ایفا کند و افراد رادر تفکر، وجدان کار، مهارتهای ارتباطی ومهارتهای مختلف تقویت سازد. زمانی که کارکنان یک سازمان در این ابعاد رشدیافته شدند، بازارکار بیرون سازمان به تخصص ، مهارت ، دلسوزی و کارکیفی کارکنان وابسته شده و افراد می توانند اندوخته های کمی و کیفی خود را بهکارگیرند،بنابراین از این طریق نیز امنیت شغلی افرادتضمین می گردد.
جمع بندی و نتیجه گیری :
امنیت شغلی یکی از دغدغه های مهم کارکنان سازمانها است که قسمت زیادی از انرژی روانی کارکنان صرف آن می شود و گاهی اوقات برای کارکنان و سازمانها مشکل آفرین است .در عصر حاضر امنیت شغلی از دیدگاه نوینی موردتوجه است و آن توجه به امنیت شغلی ازطریق تواناسازی و پرورش انسانها است . در مفهوم جدید امنیت شغلی سازمانها بایستی به افرادوابسته شوند، یعنی سازمانها بایستی بستر لازم برای تواناسازی کارکنان خود را در ابعادتخصصی ، جسارت عملی ، تجربه آموزی ،رضایت شغلی ، رفتاری ، ارتباطی ، تفکر و وجدان کار فراهم کنند تا کارکنان بتوانند انتظارات تخصصی و اجتماعی سازمان را برآورده و در عین حال امنیت شغلی خود را نیز فراهم نمایند
من یک جنبه دیگر به امنیت شغلی اضافه میکنم: فروش بالای شرکت استخدام کننده! وقتی که شرکت من در سوت و کوری فرو میرود همگی ما دچار کابوس عقب افتادن حقوقها میشویم.