مقایسه
عرض شود که:
-
چند روز پیش یکی از مشتریان در استانی دیگر تماس گرفتند که چرا نمیآیید پولتان را بگیرید!؟ مبلغ کمی از یک قرارداد به عنوان حسن انجام کار باقی مانده بود که تصور ما این بود که مانند بسیاری از سازمانهای دولتی میخواهند آن را پرداخت نکنند و یا آنقدر نیاز به پیگیری و مراجعه دارد که باید بیشتر از میزان مطالبات خرج وصول آن کرد. همه به عنوان یک موضوع عجیب به آن نگاه میکردیم، عجیبتر آنکه از زمان قرارداد در سال ۸۶ شماره تلفنهای بهساد نیز تغییر کردهاند و یحتمل ایشان زحماتی را هم متحمل شدهاند برای پیدا نمودن شمارههای جدید! باور دارم که هنوز هم میتوان سازمانها و انسانهای با شرف و وجدان حرفهای و اخلاقی پیدا کرد.
-
مشتری دیگری داریم از همان سازمان در استان مرکزی، که مبلغی بیش از ۱۲ برابر مبلغ مشتری قبلی را به مدت ۳ سال است که بدهکار است. متاسفانه علیرغم ظاهرسازیهای مدیرکل مربوطه، کوچکترین ارزشی برای انسانها و وقت آنها و زحماتی که کشیدهاند قائل نیست. مدیرکل مربوطه در حالی از اختصاص وقت برای پیگیریهای حقوقی و مالی ما امتناع ورزید که در پاسخ به تهدید من مبنی بر شکایت به دادگاه گفت : “آن موقع مجبور خواهم بود که برای اینکار وقت بگذارم”!
پ.ن ۱: آن زمانی که میگفتند مطالبات از دولت سوخت و سوز ندارد و دیر و زود دارد گذشته است، دیر ( و نه زود) شدن دارد و گاهی سوخت و سوز.
پ.ن۲: موضوع تنها در مورد سازمانهای دولتی صدق نمیکند، برخی مشتریهای خصوصی شده نیز شامل این قانون میشوند به میزان حدودی ۵ میلیون تومان
یادم میاد زمانی که پدرم مدیرعامل یکی از شرکت های بزرگ دولتی بود میگفت این مدیران مرض دارند پول پیمانکاران رو نگه می دارند با این کار احساس می کنند که آدم مهمی هستند و کار دیگران لنگ این ها است. خودش عادت داشت همیشه به همه می سپرد که صورت حساب ها رو در کمترین زمان ممکن پرداخت کنند.
مشکل از طرز فکر مدیران ماست.