به جای یک هفته ننوشتن
عرض شود که:
مدتی است که میل دلم ننوشتهام، درگیریهای کاری و غیرکاری زیاد بود و نوشتن که اصولا یک ذهن منظم و فارغ میخواهد، میسور نبود.
-
بخشی از مشغلهام تهیه پروپوزال برای مناقصهای بود که برداشت کلی ما این است که شرکت برنده از هم اکنون انتخاب شدهاست و در این چنین مواردی است که دست و دل به نوشتن نمیرود. علیالعجاله قیمتی برآورد و پیشنهاد دادیم، اما اینکه دلبسته آن کار باشیم، اینطور نیست. اصولا در چنین مواردی اگر شرکت مورد نظر انتخاب نشود، بلایی بر سر برنده بیچاره میآورند که عطای کار را به لقای آن ترجیح میدهد. بنابراین پیشنهاد من به تمامی دوستان شرکتدار این است که در مناقصهای که از نتیجه آن از قبل باخبر نیستید شرکت نکنید، چون در کشور ما نتیجه مناقصات از قبل معلوم است و اینکه شما از آن خبر ندارید، بهترین دلیل برای آن است که شما در آن برنده نخواهید شد و اگر میخواهید با کاهش شدید قیمت و افزایش شدید خدمات برنده شوید، بدانید که بریدن نان مردم، برای شما روزی نمیآورد! نکنید! آخر و عاقبت ندارد!
-
هیات مدیره! سازمان نظام صنفی رایانهای استان مرکزی، در فکر برگزاری مجمع عمومی برای انتخاب هیات مدیره دوره جدید ( و از جنس قدیم) هستند. نقل به مضمون است که گفتهاند اجازه نخواهند داد که سازمان به دست نااهلان! بیفتد. از آنجا که حضرات اکثریت فکر میکنند که خیلی خوب کار کردهاند و بهتر از آنها برای اداره صنف وجود ندارد، در صدد هستند تا دوباره کاندید شوند و یحتمل اگر نفسی بر پیکر بیجان سازمان نظام صنفی مرگ مغزی شده وجود دارد، آن را به مرگ قطعی برسانند و اعضا و جوارحش را برای زندگی بستانکاران ذاتی از نظام صنفی تقسیم کنند.
حضرات در داخل سازمان، با بیتدبیری و قدرتطلبی و درک اشتباه از جایگاه واقعی خود، جز باندبازی و تقسیم قدرت وجود نداشته در کمیسیونها و در خارج آن جز نوشتن نامههای هفتاد من کاغذ و دارای ضعف انشا و املا کاری نکردند و به جای تعامل، دن کیشوت وار برای این و آن تهدیدنامه و ابلاغیه و بخشنامه میفرستند و فراموش کردهاند که سازمان نظام صنفی وادی از خودگذشتیاست و نه سرزمین فتحشده تقسیم غنائم.
از آنجا که من این آقایان را اصلاح ناپذیر و بخشی از ساختار معیوب مدیریت در استان مرکزی و در سطح کلانتر آن کشور میدانم، امیدی به اصلاح امور ندارم. عاقبت سازمان را عاقبتی بد و سرانجام کار را نابسامان پیشبینی میکنم. ترجیح میدهم که از این وادی به دور باشم و کنار آتشی که گرم نمیکند و دودش به چشم همه میرود ننشینم.
هزار چراغ دارد و باز بیراهه میرود
بگذار بیفتد و بیند سزای خویش
-
اوضاع بهساد آرام است و روال به تدریج در حال اصلاح است. مشتریان و ادارات دولتی به نهایت بد مطالبات خود را پرداخت میکنند و چارهای نیست جز تعامل با آنها
-
دیروز بهساد جشن تولد آقای مسگر بود که امیدوارم ۱۰۰ سال زنده باشند و ما هر سال برایشان در بهساد جشن تولد بگیریم و کادو بدهیم و شیرینی بخوریم. باید امروز عکسها را در Facebook قرار دهم.
-
هفته گذشته، خانم مختاری که مسئولیت حسابداری شرکت را بر عهده دارند، وارد جمع متأهلین شدند که ضمن شادباش به ایشان، امیدوارم که در زندگی مشترک خود همواره خوشبخت و شاد باشند.
-
سعی دارم تا بیشتر بنویسم.
آقای معلم انشا «چندین چراغ …»، شعر مردمو خراب نکن حاجی.
از تذکر شما ممنونم ولی من این شعر را با “هزار” شنیده بودم.
آقا ادبیاتت ضعیفه دیگه، حالا هی بگین فنیا ادبیاتشونم بهتره، با «هزار» وزنش درست نیست. اینترنت که داری به سلامتی، بگرد، شعر مال سعدیه، اصلشو پیدا میکنی.