آسودگی و کار
عرض شود که هفته گذشته یک هفته بسیار سنگین کاری برای من و دوستانم بود ، کارهای مربوط به پروژه پورتال ، کارشکنی های کارفرما در یکی از پروژه ها ، مسافرتهای مکرر به تهران و فشار کاری بسیار زیاد …
احساس می کردم که با بیل کتکم زده اند ، البته دکتر نیز به مراتب از من تحت فشار بیشتری بود
دیروز عصر ، با بچه های بهساد ، جمع کردیم و رفتیم استخر ، در طول ۱ ساعت به هیچ چیز فکر نمی کردم ، جز خنکای آب
از آب به خشکی که پا نهادم تلفن ها شروع شد و قصه از نو
اما اینها را که می نویسم نه از سر گله و شکایت و غر زدن که توصیف شرایط است ، شرایطی که اگر یک کارآفرین بخواهد به طور سالم و به دور از مسائلی که این روزها در جامعه رواج یافته تلاش کند ، چه تبعاتی گریبانگیرش خواهد بود ، شرایطی که معمولا دیگران به دنبال سودهای باد آورده و منافع نا مشروع خود هستند و تو باید با همان عشق و امید و سلامت نفس به راه خود ادامه دهی
این ها شرایط سختی است و من از اینکه با همکارانی خوب در این شرایط به توسعه و رشد و پویایی بهساد مشغول هستیم افتخار می کنم
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم ، که آسودگی ما عدم ماست
سلام
آقای آواژ عزیز
جای ما رو هم استخر خالی میکردید
آدرس بلاگم رو این زیر نوشتم خوشحال میشم یه سری هم به من بزنید .
موفق باشید . فعلا خدافظ