تعامل با کارفرما
عرض شود که
خیلی وقت بود میخواستم مطلبی به نام تعاملات دو طرفه با کارفرما بنویسم که پیمانکاران با آن مواجه میشوند. یکی از وظایفی که پیمانکار دارد، حفظ منافع سازمان مشتری و منافع مشروع و قانونی مدیران و پرسنل آن میباشد. اما متاسفانه گاهی این پدیده حالت رشوه پیدا میکند که من با این پدیده شوم در اقتصاد به شدت مخالف هستم. با کمال تاسف اما هستند پیمانکارانی که اساس کسب و کار خود را بر این موضوع کثیف بنا نهادهاند و هستند افرادی در سازمانهای دولتی ما که از انجام پروژهها به چیزی جز منافع زودگذر مالی خود فکر نمیکنند. فکر کردم که شاید بد نباشد که به طبقهبندی در مورد انواع این تعامل دو طرفه بپردازم:
تذکر: من خود را از لحاظ اخلاقی و شرعی در حدی نمیدانم که بخواهم در مورد اخلاقی و یا شرعی بودن و یا نبودن موارد زیر قضاوت و یا توصیهای کنم. مواردی که بیان میشود منحصرا انتقال موارد مرسوم در جامعه کاری کشور میباشد و اگر از متن نوشته قضاوتی مبنی بر ارزشگذاری استنباط میشود، منحصرا دیدگاه شخصی نویسنده است و دال بر درستی و یا نادرستی آن نمیباشد.
-
رشوه: این بدترین و کثیفترین نوع تعامل است. شما در یک مناقصه که سایر شرکتهای با صلاحیت در آن حضور دارند شرکت میکنید. به نحوی به شما اطلاع داده میشود ( خودتان هم شاید از اول دنبال این موضوع بودهاید) که برای برنده شدن باید مبلغ A ریال به صورت سکه، قالیچه و تراول و … و یا مستقیم به حساب آقای X واریز نمایید. آقای X ممکن است که با افراد زیادی در آن سازمان تعامل داشته باشد تا نهایتا شما برنده شوید (در واقع یک باند هستند). در بسیاری از موارد آقای X ناظر پروژه شما نیز میباشد. شما در آن پروژه برنده میشوید و نسبتا با خیال راحت پروژه را احتمالاً خراب میکنید. جواب وجدان خودتان را هم یک فکری برایش بکنید.
-
رانت: آقای X دوست و شریک استراتژیک شما است. او یا خودش و یا یکی از بستگانش سهامدار شما محسوب میشود ولی به دلیل اینکه باید در ادارات دولتی حضور داشته باشد، به طور مستقیم در فهرست سهامداران شما وجود ندارد. شاید هم حضور شما میتواند منافعی را برای وی به وجود بیاورد که حضور دیگران فاقد این عنصر است. در این موارد شما پیمانکار انحصاری بسیاری از پروژههای ادارهای هستید که آقای X در آن مشغول به کار است. بدترین خبر برای شما این است که باند آقای X و یا خودش نفوذ خود را از دست بدهند.
-
توضیح: ممکن است که شما بر اساس صلاحیتهای ذاتی و تعاملات صحیح پیمانکار اختصاصی یک سازمان محسوب شوید. به یقین منظور من در این حالت بهرهگیری از رانت نمیباشد.
-
باج: شما بر اساس صلاحیتهای شرکتی و قیمتی در مناقصهای برنده شدهاید و یا اینکه پروژه را به صورتی کاملا سالم به شما دادهاند. پس از مدتی احساس میکنید ناظر پروژه ایراد بنیاسرائیلی به پروژه شما میگیرد و یا در امور مالی برای پرداخت پول شما بهانههای عجیب و غریب میآورند. گاهی منتظر میشوند که خود شما پیشنهاد رشوه را مطرح نمایید (بیشتر در شهرستانها) و گاهی هم خودشان مستقیم یا غیر مستقیم مطلب را به شما گوشزد میکنند(عمدتا در تهران) در این هنگام شما مخیر به رفع گیر از طرق مورد نظر خود هستید.
-
همکاری و تعامل مالی: در برخی از موارد افراد سازمان مشتری برای خود هیچ انتظار خاصی ندارند اما از شما میخواهند برخی از هزینههایی را که خود نمیتوانند به طور مستقیم انجام دهند، شما برایشان انجام دهید. مثلا از شما میخواهند که هزینه ثبت نام فلان کلاس آموزشی را برای پرسنلشان پرداخت کنید و یا به یک خانواده بیبضاعت و یا یک موسسه خیریه کمک کنید. در این گونه موارد اگر پرداخت را مجاز میدانید، داشتن انتظار بیجا از مشتری در مقابل کاری که برای او انجام میدهید به میزان شرافت شما بستگی دارد.
-
همکاری و تعامل کاری: گاهی پیش میآید که خارج از محیط کارفرما، همان ناظر محترم و یا سایر پرسنل کارفرما برای شما کار میکنند و یا شما پروژهای دیگر را به آنها میسپارید. در این گونه موارد نیز اگر این کار را بر اساس قضاوت خود درست میدانید، داشتن انتظار بیجا از مشتری در مقابل کاری که برای او انجام میدهید به میزان شرافت شما بستگی دارد.
به صورت متقابل نیز مشتری میتواند در سازمانی غیر از سازمان خود، معرف شما و صلاحیتهای شما باشد. در بسیاری از این موارد این مشتری از شما انتظار خاصی ندارد. اما اینکه او در مقابل انجام کاری که وظیفهاش نیست، انتظار مالی داشته باشد و یا اینکه شما بر اساس قدردانی بخواهید به او پرداختی داشته باشید خود موضوع دیگری است.
-
دوستی با مشتری: خیلی زیاد پیش میآید که در مدت انجام یک پروژه برای یک مشتری با بسیاری از پرسنل او دوست میشوید. اینکه بین مسائل کاری و دوستی تفکیک قائل شوید و یا نشوید و چهقدر دوستی خود را خرج پروژه میکنید، یا سوء استفاده شما در تحویل کار ناقص و بیکیفیت به شرافت و پر رویی شما و دوستتان بستگی دارد.
اگر پیش از عقد قرارداد با مشتری خود دوست بودهاید و به هر حال شما با یک رانت مختصری! پروژه را از آن خود کردهاید، با دوست خود تصمیم بگیرید که کار از دوستی جداست و دوستی نباید بر کیفیت انجام کار خللی وارد نماید.
-
هدایا و اشانتیون!: گاهی ممکن است که مثلا به عنوان بازگشت یک ناظر از سفر حج و یا به بهانه عید و یا حتی حمایت از کاندیداتوری نامبرده در انتخابات شورای شهر و یا بازنشستگی او! هدیهای به رسم یادبود برای وی تهیه نمایید. در این هنگام خالص بودن نیت شما و اینکه اینکار بر مبنای عرف است و یا انتظار، به سطح اعتقادات شما بستگی دارد.
به هر حال تعامل با مشتری از هر نوعی که باشد دارای فرهنگ و ادبیات خاص خود میباشد. مثلا اگر یکی از پرسنل کارفرما به شما گفت “که اگر من این کار را برای شما انجام دهم، بقیه فکر میکنند که من منافعی دارم”، احتمالا به دنبال منافع است و یا اگر در امور مالی نویسنده سند و یا چک غرو غر کرد “که چرا این خودکار نمینویسد “و یا اینکه “با خودکار بیک نمیشود که چک نوشت!” احتمالا ممکن است ذهن شما منعطف این موضوع شود که یک خودکار و خودنویس نفیس برای او تهیه کنید. در مواردی که به شما گفته میشود “عجب Laptop قشنگی داری! و یا عجب موبایل قشنگی داری! ما که از این پولها نداریم که موبایل خوب بخریم” میتوانید به بعضی چیزها شک کنید و مهمتر از همه اگر در گیر ودار دوندگیهای شما برای عقد قرارداد و یا دریافت پول یک نفر پیدا شد که بگوید “فلانی من دنبال کارت هستم و این شماره موبایل من است، با من خارج از وقت اداری تماس بگیر” معنی خاصی دارد.
اگر یکی از کارمندان کارفرما گفت “که من چه کار کنم و چه کار نکنم همین حقوق را میگیرم و برای اجرایی کردن سیستم شما کلی زحمت من اضافه میشود و آخرسر کسی به من نمیگوید دستت درد نکند” این موضوع میتواند ذهن شما را قلقلک دهد.
متاسفانه با گسترش پدیدهای به نام رشوه در محیطهای اداری ما روز به روز جنبه کنایه از جملات گفته شده کمتر و برخی از کارمندان با صراحت و گستاخی بیشتری مطالبات خود را از شما مطرح میکنند و خوشبختانه هنوز میشناسم انسانهای با شرافت و گرانقدری که با درستکاری تمام در سازمانهای دولتی و خصوصی ما مشغول کار هستند و به چیزی جز منافع سازمان و منافع مشروع خود و پرسنل خود فکر نمیکنند
از همه این موارد که گفتید «رانت» بسیار بسیار رایج است و متاسفانه از دید پیمانکارها و حتی افراد خارج از پروژه هم خیلی «قابل قبول» و احیاناً اخلاقی به نظر میرسد. از دید من که «رانت» را هم از مصادیق فساد اداری میدانم تقریباً هیچ پروژهای در ایران بدون فساد اداری انجام نمیشود.
بخش مربوط به «ادبیات تعامل با مشتری» هم خیلی جالب و با حال بود!!!!
راستی با این نوشتههایی که این روزها مینویسید بیشتر مطمئن میشوم شما از «شدگان» هستید! سرنوشت «حسنک وزیر» را فراموش نکنید!
شما هم حتما داستان پادشاه لخت را شنیدهاید. حالا این وسط یک بچه گستاخ پیدا شده که آن را علنیتر کرده است. قبول هم دارم که زبان سرخ سر سبز را میدهد بر باد.