نوستالژیهای بهسادی
مدت زیادی است که مطلب خاصی در مورد بهساد ننوشتهام. دچار دلتنگی شدم برای بهسادی نوشتنهایم. اما موضوع از این هم فراتر است. چند وقت پیش که از ابتدا تا انتهای روزنوشتهای بهساد را میخواندم به خوبی متوجه این موضوع شدم که لحن نوشتنم به مرور تغییر کرده است که شاید نشانهای باشد از پا به سن گذاشتن و یا درگیری با مشکلات جدی شرکتداری در این روزها
آن روزها که روزنوشتنویسی حرفهای را از دوران تکفا و پروژههای خوب شروع کردهبودم، احساس نشاط بیشتری در نوشتههایم حس میشد تا این روزهای خشک ِخشک و تیزِ تیز و شورِ شور
به هر حال باور دارم که سختی این روزهای من و دوستانم در حوزه فناوری اطلاعات به پایان خود نزدیک میشود و من هم به خصوص درباره بهساد بیشتر خواهم نوشت. به خصوص اینکه، تغییرات بهساد در حال انجام است و نوشتنیها بسیار
فرصتی است گرانسنگ برای یافتن نقاط ضعف خود و بهبود آنها چرا که وقتی که آب پایین میآید، شناگران لخت به راحتی مشخص خواهند شد.
پایان روز های سخت خیلی خبر خوبی هستش امید واریم که نزدیک باشه اونم خیلی نزدیک
امیدوارم که زودتر به پایان این روزا برسیم. گاهی اوضاع به شدت ناامید کننده است.