تهرانی یا شهرستانی، مسئله این است- قسمت دوم
در نوشته پیشین به طبقهبندی شرکتهای شهرستانی پرداخته و بیان شد که برخی از شرکتهای شهرستانی از بسیاری از شرکتهای تهرانی برتر هستند و البته باور دارم که بسیاری از شرکتهای تهرانی نیز از بسیاری شرکتهای شهرستانی از نظر توان فنی و حرفهای توانمندتر به شمار میآیند. این موضوع را من به خصوص در هنگامی که در نمایشگاههای تخصصی شرکت میکنیم به وضوح حس میکنم. با اینحال وقتی که بخواهیم در مورد توانمندی بنویسیم بهتر است از اجزای متعامل توانمندی گفته شود. توانمندی محیطی، اقتصادی، دانشی و فرآیندی اجزای متعامل توانمندی محسوب میشوند.
-
توانمندی محیطی: عبارت است از امکانات و فرصتهایی که محیط یک سازمان برای آن سازمان فراهم میآورد. از این نظر جای گفتگو نیست که فرصتهای محیطی شرکتهای تهرانی به مراتب از شرکتهای شهرستانی بیشتر است. وجود مشتریان با توان اقتصادی بسیار بالا و فنی تا حدی بالا، باعث میشود که شرکتها هم از قراردادهای حجیمتری برخوردار شده که این امر از یک طرف به ثبات اقتصادی شرکتها کمک نموده و توانمندی جذب نیروهای کیفیتر را برای آنها فراهم میآورد و هم با ارتقای خواستهها موجب افزایش توان دانشی شرکتها میشود. از طرف دیگر وجود دانشگاههای درجه یک کشور در تهران باعث میشود که توان دانشی شرکتها افزایش یابد. در این مورد نباید از امکانات ارتباطی (دسترسی به هواپیما و قطار) که موجب تسهیل در دسترسی به بازار کشور میشود، امکانات رفاهی، ورزشی و فرهنگی و سطح بالاتر فرهنگ عمومی که منجر به ماندگاری دانشآموختگان شهرستانی در تهران میشود غافل شد. وجود این امکانات باعث شده است که این تفکر در سطح کشور به وجود بیاید که کیفیت هر چه تهرانی است از هر چه شهرستانی بالاتر است. به عنوان نمونه در تبلیغ کلاسهای کنکور شهرستانها به استفاده از اساتید تهرانی تاکید میشود و یا اینکه نام بسیاری از مغازهها در شهرستانها مشتمل بر محلههای تهران است. این تهران شیفتگی بیشک یکی از عواملی است که با جذب مشتریان شهرستانی به تهران به شرکتهای شهرستانی در خود شهرستانها آسیب میزند.
در کنار این مزایای محیطی تهران، عواملی مانند ازدیاد تنشها و اضطرابها، افزایش هزینهها و اتلاف وقت در ترافیک به عنوان نقاط منفی جنبههای محیطی زندگی محسوب میشوند.
-
توانمندی اقتصادی: یکی از ضعفهای اقتصادی کشور ما در این است که توزیع ثروت در آن به درستی انجام نشدهاست و تمرکز سیاسی همواره منجر به تمرکز اقتصادی شدهاست. این امر موجب شدهاست که بسیاری از منابع درآمدی کشور در شهرستانها مانند کارخانجات در اراک و یا شرکتهای نفتی در خوزستان بسیاری از حسابهای بانکی خود را در تهران متمرکز کنند. توزیع نابهنجار ثروت در کشور باعث شدهاست که شرکتهای شهرستانی نیز عمدتا از توان مالی ضعیفتری نسبت به شرکتهای تهرانی برخوردار باشند که در تبلیغات، بازاریابی، جذب نیروهای کیفی و … موثر بوده و باعث تفاوت بین شرکتهای شهرستانی و تهرانی میشود. اگر به تقسیمبندی ارائه شده در بخش پیشین توجه شود، مشخص میشود که عمده شرکتهای گروه یک و دو در طبقهبندی ارائه شده از پشتیبانی مالی قوی برخوردار بودهاند، به عنوان مثال، در کنار ایریسا، فولاد مبارکه قرار دارد و در کنار مانیر برق منطقهای آذربایجان، شرکت رهنما هم که با سرمایهگذاری ارزشمند آقای فرهاد رهنما به وجود آمده است. گرچه در تهران هم وجود سرمایه اولیه (و حتی ثانویه) بسیار میتواند راهگشا باشد، اما تفاوت در اینجاست که شرکتهای تهرانی به دلیل دسترسی نزدیکتر به سرمایه اقتصادی و سیاسی و برخورداری از حجم بالاتر بازار با سادگی بیشتری میتوانند سرمایه مورد نیاز خود را تامین نماید.
از طرف دیگر باید توجه داشت که تولید محصولات نرمافزاری به دلیل پایین بودن نسبی هزینههای تولید به شرط وجود یک بازاریابی صحیح میتواند منجر به بروز یک مزیت رقابتی برای شرکتهای شهرستانی گردد.
-
توانمندی دانشی: عبارت است از دانش و فناوری مورد نیاز جهت انجام و توسعه کار، گرچه به دلیل وجود عوامل محیطی(مانند دانشگاههای برتر و مشتریان برتر) در این بخش نیز برخی از شرکتهای تهرانی از توان فنی بالاتری برخوردار هستند، اما این موضوع نمیتواند عمومیت تام داشتهباشد. به عنوان نمونه شرکت بزرگی در تهران را میشناسم که علیرغم داشتن WSDL لازم، نتوانستهاست که یک Web service ساده بنویسد. با گسترش اینترنت و دسترسی به منابع لازم، شرکتهای شهرستانی در صورت داشتن برنامهریزی صحیح و انگیزه لازم میتوانند در زمینه دانش، از رقبای تهرانی خود پیش بیفتند و من مانع چندانی برای این موضوع نمیبینم. ضمن اینکه از آنجا که شرکتهای شهرستانی، به دلیل نبود ترافیک سنگین وسهولت بیشتر زندگی و هزینههای بسیار پایینتر زندگی، از فرصت بیشتری برای زندگی خود برخوردار هستند، میتوانند زمان و نیروی بیشتری را نیز برای مطالعه و تحقیقات صرف کنند.
-
توانمندی فرآیندی: تعریف از فرآیند مشتمل بر چگونگی انجام کار و نظم و انضباط مرتبط با آن میباشد. در ادبیات مدیریت، مدلهای مختلفی برای اندازهگیری توانمندی سازمانی وجود دارد که CMM و OPM3 را میتوان به عنوان نمونه نام برد. در توانمندی فرآیندی عواملی مانند توانمندی دانشی و خصوصیات شخصی افراد شرکت و سطح تجربیات آنها بسیار موثر میباشد و به سختی میتوان بدون وجود افراد صاحب دانش و تجربه به توسعه یک فرآیند منسجم و کارآمد برای انجام امور پرداخت. با اینحال از آنجا که کسب دانش در شرکتهای شهرستانی با مانعی مهم روبرو نمیباشد، بنابراین، میتوان با جبران کم تجربگی حاصل از فقدان مشتریان برتر، به تدوین فرآیندهای مناسب و کسب تجربیات غنیتر پرداخت. از این لحاظ شرکتهای شهرستانی از توان رقابت با شرکتهای همطراز تهرانی برخوردار میباشند.
با توجه به عناصر بیان شده از توانمندی، شرکتهای شهرستانی در حوزه توانمندی محیطی و اقتصادی در مقابل رقبای تهرانی خود از مزیت زیادی برخوردار نبوده ولی در حوزه دانش و فرآیند میتوانند مزایای رقابتی خوبی را برای خود فراهم آورند.
به عبارت دیگر اگر بخواهیم اجزای فعالیت یک شرکت را بررسی کنیم، میتوانیم به سه عنصر، Context، Content ، Infrastructure اشاره کنیم. Context به معنای پیشخوان و محیط پیرامون، Content به عنوان محتوی تولیدی شرکت و Infrastructure به معنای زیرساختهای اساسی آن. گرچه در مورد Context شرکتهای شهرستانی از مزیت رقابتی بالایی نسبت به شرکتهای تهرانی برخوردار نبوده و در Infrastructure هم شهرستانیها و هم تهرانیها با مشکلاتی مختص به خود روبرو هستند. اما با اغماض نسبی از تعامل این سه عنصر با یکدیگر، شرکتهای شهرستانی میتوانند در حوزه Content از مزیت رقابتی با شرکتهای تهرانی برخوردار باشند. این دقیقا همان شرایطی است که بسیاری از شرکتهای بزرگ دنیا، نرمافزارهای خود را جایی مانند هند و چین و روسیه توسعه داده و در آمریکا و اروپا به فروش میرسانند. ای کاش که شرکتهای تهرانی و شهرستانی نیز میتوانستند که با تعامل با یکدیگر از منافع یکدیگر بهرهمند شده و به مقابل با تهدیدهای محیطی پیرامون خود بپردازند.