تهرانی یا شهرستانی، مسئله این است- قسمت اول
چند وقتی است که علاوه بر بحثهایی که در وبلاگ دوستان اینترنتی من وجود دارد و موضوع شهرستانی بودن و یا تهرانی بودن را به نقد کشیده اند، ذهن خودم نیز معطوف به این قضیه است. قصد ندارم که به موضوع به شکل خاص و در فقط مورد بهساد اشاره کنم، و سعی میکنم که با پرهیز از علاقهام به بهساد، به این موضوع بپردازم.
برای اینکه به بررسی شرکتهای شهرستانی بپردازم ابتدا به تقسیمبندی آنها میپردازم. شرکتهای نرمافزاری شهرستانی عمدتا مشتمل بر چند گروه میباشند:
گروه اول: شرکتهایی را در بر میگیرد که در شهرستانها، در کنار سازمانهای بزرگ منطقهای و یا کشوری شکل گرفتهاند و عمدتا از نظر حرفهای وابسته به یک بازار مطمئن و پر سود بوده و از توان مالی بالایی برخوردار هستند. این شرکتها از نظر حرفهای از بسیاری از شرکتهای تهرانی بالاتر ارزیابی میشوند، به عنوان نمونه میتوان از شرکت مانیر و یا ایریسا در این زمینه نام برد. در این شرکتها ثبات نیروی انسانی بالا بوده و کار در آنها برای خیلی از افراد دارای جذابیت میباشد. ناگفته نماند با توجه به ساختار شبه دولتی در اینگونه شرکتها، عمدتا بهرهوری اینگونه سازمانها از شرکتهای خصوصی همرده پایین تر است. این شرکتها فقط در کلانشهرهای ایران هستند.
گروه دوم: شرکتهایی را شامل میشود که به اندازه شرکتهای گروه اول نبوده ولی علیرغم شهرستانی بودن، بازار کشوری جا افتادهای دارند. بهترین نمونه برای این گروه شرکت رهنما کامیابان نخستین میباشد که علیرغم ایراداتی که به آنها ( به عنوان یکی از پیمانکاران سابق) دارم، تلاش و زحمات آنها برایم با ارزش است. اینگونه شرکتها از ثبات نیروی انسانی در شرکتهای گروه اول برخوردار نیستند و از معضلاتی مانند سطح بلوغ سازمانی رنج میبرند. متاسفانه من نمیتوانم بیش از سه یا چهار شرکت در این گروه را نام ببرم و به نظرم بیشتر استثنا هستند تا یک گروه مستقل
گروه سوم(شرکتهای فناور): اینگونه شرکتها که عمدتا اندازه آن از ۱۰ تا ۳۰ نفر میباشد. خود دارای فناوری تولید نرمافزار به طور صحیح بوده و از قابلیتهای زیادی برخوردارند. برداشت من این است که اینگونه شرکتها توان رقابت با شرکتهای تهرانی را دارا میباشند. اما به دلیل ضعف در حوزههای مالی و بازاریابی و ضعف برخورد حرفهای از حضور گسترده در بازار کشور محروم هستند. بلوغ سازمانی در اینگونه از شرکتها در سطح تکرارپذیری وجود دارد. در حوزه ثبات نیروی انسانی نیاز به توسعه بیشتری دارند و در صورتیکه روی فرآیندهای سازمانی خود کار کنند به راحتی به گروه دوم ارتقا پیدا میکنند.
گروه چهارم:
شرکتهایی که نهایتا در حد ۵ نفر هستند. این شرکتها به تولید نرمافزارهای غیر کیفی و مهندسی ناشدهای میپردازند که بنا بر روابط در شهرشان به آنها سپرده شده است. طول عمر اینگونه شرکتها معمولا بیش از سه سال نیست. در شهرستانها اینگونه شرکتها بیشتر به مناقصه خرابکن مشهور هستند و موی دماغ بزرگترها میباشند.
گروه پنجم:
این گروه از شرکتها خود فاقد هر گونه فناوری تولید نرمافزار بوده و یا در سطح شرکتهای گروه چهارم میباشند. عمده فعالیت آنها بازاریابی و پشتیبانی برای شرکتهای تهرانی میباشد. برای خود گذران عمر میکنند و کسب و کاری محدود ولی با عمری نسبتا طولانی دارند.
من فکر میکنم اگر بخواهیم شرکتهای شهرستانی را با تهرانی مقایسه کنیم، باید هر گروه از شرکتها را با گروه مشابه در تهران مقایسه کنیم. گروهبندی ارائه شده ( به خصوص سه گروه اول) در تهران نیز کاملا وجود دارد و در هر گروه شرکتهای تهرانی و شهرستانی با یکدیگر میتوانند رقابت کنند. باید اذعان داشت که مجموع تعداد شرکتهای شهرستانی در هر گروه به مراتب کمتر از شرکتهای تهرانی(در حد یک دهم) میباشد.
موضوع مهم دیگری که باید به آن اشاره داشت، این است که سطح کارآمدی و بهرهوری شرکتهای بین این گروهها با یکدیگر قابل مقایسه نیست. لزوما اینطور نیست که یک شرکت گروه یک، در انجام یک پروژه از یک شرکت گروه سه بهتر باشد. مثالهای زیادی از شکست پروژههای شرکتهای گروه یک دارم. در حالیکه شرکتهای گروه سه نیز پروژههای موفق بسیاری داشتهاند. یکی از نمونههای خوب آن، موفقیت شرکت یکتاپژوهان در ایجاد سیستم مدیریت تولید برای شرکت هپکو بوده است. این شرکت یک تیم بسیار حرفهای در زمینه تحلیل و توسعه سیستمهای اوراکلی دارد که من کمتر نمونهای برای آن سراغ دارم.
بازهم در این مورد خواهم نوشت.
لطفا بفرمائید شرکت بهساد در کدامه گروه قرار دارد؟
برداشت من گروه سه است. اما خب قضاوت با دیگران است.
پیوند شرکت «مانیر» خراب است
با تشکر از تذکر شما، لینک اصلاح شد.