روزانههای هفته آینده
عرض شود که :
هفته گذشته را به طور کلی تهران بودم و البته یک روز مرخصی برای امور شخصی. هفته قبل از آن تلاش کمی داشتم برای بازاریابی در اراک که اسمش روی خودش است. یعنی برخوردهای غیر منطقی، بیپاسخیهای طولانی و تحقیر بازاریاب. تهران نیز عمدتا کار من معطوف بود به پیگیریهای مالی که خود همطراز با انجام پروژه است. البته به طور کلی فتیله بازاریابی را تا حد کمی پایین نگاه داشتهایم و فعلا منتظر هستیم تا تغییرات پس از انتخابات جاری شده و مدیران نیز تکلیف خود را بدانند. در این شرایط کمتر مدیری است که بخواهد مخاطره اقدامی را بپذیرد که شاید منافع آن به خود او وصال ندهد. با شروع ماه رمضان هم که کلا کشور از رکود کاری بیشتری برخوردار خواهد شد (به خصوص با این ساعات کاری که دولت محترم تعریف کردهاست.) انتظار میرود که از آبان و آذر رونق بازار کمی بهبود یافته و شرایط برای کار بهتر از شرایط فعلی باشد و باید برای آن روزها برنامهریزی مناسبی داشت.
از برنامه هفته آینده زیاد مطمئن نیستم. به دلایلی چند تمایل زیادی برای تهران رفتن و ماموریت ندارم. ترجیح میدهم علاوه بر مطالعاتی که لازم دارم، به اصلاح ساختارها و تدوین فرایندهای لازم نیز بپردازم. کنترل پروژه و کنترل کیفیت نیاز به کار بیشتری در بهساد دارد. امیدوارم بتوانم به برنامهریزی و طرحریزی فعالیتهای آینده بپردازم. امیدوارم که دوستان نیز در این فرآیند که مشارکت همگان را نیاز دارد، در صرف وقت و اراده صرفهجویی نکنند.
کارهای عقب افتاده هفته پیش نیز فراوانند که باید به آنها رسیدگی شود.
پ.ن: چند روز پیش دوستی به من میگفت که رفتار تو در شرکتداری در برخی موارد به جای تبعیت از الگوهای تجاری، از الگوهای ایدئولوژیک پیروی میکند. دوستم به من سفارش میکرد که به جای آرمانی و ایدئولوژیک فکر کردن کمی واقعی فکر کن! به جمله او زیاد فکر کردهام. اما هنوز در برخی از موارد موضوع برایم حل شده نیست.
مثلا چندی پیش یکی از مشتریان با تاکید بسیار بر مهم بودن موضوع از من خواست که برای ارائه در یک سازمان بالا دستی یک فایل ارائه (Powepoint) آماده کنم و البته گفتند که خودم هم برای ایفای نقش در بخشی از ارائه حضور خواهم داشت. (حضوری که اهمیت چندانی برای من نداشت) من تلاش زیادی در جهت آمادهسازی آن فایل انجام دادم، برای کاری که معمولا در ۲۰ دقیقه اول هر جلسه انجام میدهم، این بار ۴ روز وقت صرف کردم. از من درخواست شد که فایل را با CD و یا ایمیل برایشان ارسال کنم، و هیچ شخصی از من نخواست تا در مورد آن حتی دقیقهای توضیح دهم. یعتی قرار بود که من رقیب کدام یک از افراد آن سازمان باشم که فقط از من در حد یک تهیه کننده فایل استفاده شد و اجازه حضوری بیشتری در این زمینه به من داده نشد. موضوعاتی اینچنین که توام با غفلت در توسعه فکر و اندیشه و فناوری میباشد برایم غیرقابل هضم و سنگین است.