مشتری یک انسان است
امروز این متن را میخواندم که نوشته بود مشتریان شما، پیش از آنکه منبع نقدینگی بانکی شما باشند، “از جنس مردم”[ و در واقع مانند خود شما] هستند و صاحبان کسب و کار اغلب آنها را به صورت اشتباه مشتری فرض میکنند. دیدگاهی خطرناکی که میتواند فرصتهای کسب و کار را از شما سلب کرده و دراختیار رقبا قرار دهد.
خیلی به این نوشته فکر کردم. این درست است که باید با مشتریان پیش از آنکه مشتری باشند. با دیدگاهی انسان محور نگریست، اما در صورتی که مشتری از این شرایط سوء استفاده کرد در این صورت باید چه کرد ؟ با بهانهگیریها و جو سازیهای او باید چگونه رفتار کرد؟ اگر مشتری با تغییر مکرر خواستهها موجبات صرف هزینههای زیادی را فراهم آورد، چگونه باید در مقابل او رفتار کرد. و اگر مشتری با دیدگاه رایج در جامعه، شما [ و در واقع پیمانکار] را به عنوان یک دزد شناخت، واکنش ما چه باید باشد؟
این روزها به این موضوعات فکر میکنم، هر چند که ممکن است مشتریانمان از برخوردهایمان و مقاومتهایمان در مقابل تغییرات مکرر و خارج از قرارداد راضی نباشند، اما باید به خود و سایر همکاران متذکر شوم که مشتریان، پیش از مشتری بودن برای ما، “انسان” هستند.