Strategy is a JOB!
یکی از مشکلات بزرگ شرکتها معمولا گم کردن راه و دچار شدن به روزمرگی است. مشکلی که گاهی بهساد هم به آن دچار میشود و من فکر میکنم که همانطور که آدمها و دانشآموختگان در بسیاری از ادارت دولتی با کار یکنواخت و بیانگیزه فسیل میشوند، همانطور که مدیران به کار اجرایی فسیل میشوند، همانطور که اساتید دانشگاه با ارائه یک درس تکراری و بدون مطالعه فسیل میشوند، شرکتها نیز با داشتن یک تقاضای معمولی ثابت و بدون داشتن استراتژی قابل فسیل شدن هستند و من دوست دارم این شرکتها را با عنوان مغازه صدا کنم تا شرکت. شرکت بدون استراتژی رشد و توسعه و پیشرفت همان مغازه است با داشتن تعدادی مشتری ثابت مشتمل بر قدسی خانم و گشنیزباجی بیگم.
برای پرهیز از چنین معضلی باید باور کنیم که استراتژی نیز مانند یکی از پروژههای شرکت و به همان ضرورت ارسال ماهیانه لیست بیمه میباشد. ارسال ماهیانه لیست بیمه یک وظیفه ضروری (هر چند از ترس جریمه) است و پرداختن به استراتژی نیز به همان ضرورت ( از ترس تبدیل شدن به مغازه ) است. برای همین دوست دارم بگویم که
Strategy is a Job