جلسه و یا بازار مکاره؟!
عرض شود که:
این سازمانها که میرویم برای اجرای پروژه، هر کدام حکایت جالبی دارند. از جمله اینکه چند وقت پیش در جلسه بودم دیدم که انتهای میز کنفرانس تعدادی از خانمها نشستهاند در حال پچ پچ هستند. اصولا نسبت به موضوع جلسه در جلسه حساسیت دارم، اما از آنجا که من پیمانکار بودم، فقط کمی صدایم را بالا بردم که حواس جلسه جمع شود. اما خبری نشد. پس از ارائه توضیحاتم، به عمد نزدیک آنها نشستم. دیدم که خانمها مولینکس و پیرکس و … آوردهاند در جلسه و آن انتها دارند آنها را به هم نشان میدهند. دلمان خوش بود داریم برایشان سیستم پیادهسازی میکنیم!
واقعا؟
کف کردم! عجب وضعیتی!
باور کن، این سازمان …. ، یک فاجعه تمام عیار است.
توی کشور ما این چیزا جای کف کردن نداره. خیلی عادیه!!!
همکارهای ما که عصرهای چهارشنبه کیک و شیرینی و دعوت از یه طراح لباس برای طراحی لباس نمایشگاه بود. خدا من تنهاترین بودم. تک پسری بین آن همه واقعا سخت بود