مدیریت توامان امور اجرایی و کارهای تخصصی
-
در کشورهای متمدن روند شکلگیری یک شرکت فناوری بدین صورت است که ابتدا چند تا جوان که کار فنی میکنند تصمیم میگیرند که با یک ایده فناوری شرکت تاسیس کنند. وقتی که ایده ارزش اجرایی پیدا کرد، چند سرمایهگذار ریسک پذیر (Venture Capitalist) پیدا میشود که حاضر است روی ایده آنها سرمایهگذاری کند. در این حالت شرکت تاسیس شده و کادر مدیریت حرفهای نیز برای آن شرکت استخدام میشود. جوانها هم ضمن کسب تجربههای مدیریتی، در فضای فناوری خود باقی میمانند.
-
در کشور ما، روند شکلگیری یک شرکت فناوری بدین صورت است که ابتدا چند تا جوان که کار فنی میکنند تصمیم میگیرند که با یک ایده فناوری شرکت تاسیس کنند. چون نه دولت حمایت میکند و نه سرمایهگذار ریسک پذیر وجود دارد. همان جوانی که تا دیروز کار فنی میکرد نه تنها باید به امور سرمایهگذاری، مدیریت و امور اجرایی نیز بپردازد، بلکه بخش عمدهای از وقت خود را باید صرف رفع مشکلاتی کند که ساختار بیمار نظام اداری کشور به وجود آورده است. حالا متخصص فناوری که نه از امور مالی سر رشته دارد و نه از مدیریت منابع انسانی و نه چیزی از بازاریابی شنیدهاست، باید با جیب خالی شروع به شرکت داری کند. این روند عمدتا با سعی و خطا صورت میگیرد که در کنار آن مطالعه کتاب و چند دوره آموزشی مکمل نیز میتواند بسیار مفید باشد. در چنین شرایطی نمیتوان از نقش عناصر بسیار مهمی مانند رانت و شانس در توسعه یک شرکت نام نبرد.
هدف از بیان مطلب بالا برای این بود که عرض شود شدید درگیر مسائل مدیریتی شدهایم. آنهم با شرایطی که بیشتر به مدیریت تجربی چند متخصص شبیه است تا مدیریت تخصصی چند مدیر حرفهای. علاقه به امور تخصصی و غنای علمی آنکارها از یک طرف و اجبار و تا حدی جذابیتهای خاص امور اجرایی، شدید من را گرفتار چند کار متضاد کرده است که توامان انجام میدهم (که البته بیمشکل هم این کارها انجام نمیشوند). ایجاد تعادل بین این امور نیازمند عزم جدی و برنامهریزی دقیق و دیوار کشی (Partitioning) ذهنی بسیار قوی است. بهطوریکه که پرداختن به هر نوع از این کارها باعث ضربه به کارهای دیگر نشود. آیا میتوانید راهکار مناسبی پیشنهاد بدهید؟