آیا موفق بوده‌ایم؟

دیروز و چند روز پیش مشغول مطالعه اسناد برنامه‌ریزی استراتژیک بهساد بودم. اهداف برنامه پنج ساله که در سال ۱۳۸۲ تدوین شد و اهداف برنامه‌ کلان که برای آن تدوین کردیم. اعتراف می‌کنم که در سال‌های ۸۴ و ۸۵ علیرغم تذکرهایی که من دادم هیچ‌گونه توجهی نه تنها به برنامه پنج ‌ساله که به موضوعی به نام استراتژی نیز نشد و حالا که در پایان برنامه پنجساله بهساد هستیم به نظر میرسد که به طور خوشبینانه به کمتر از ۵۰% آرزوهایمان رسیدهایم. اینکه کلمه آرزو را به جای هدف بهکار میبرم به این دلیل است که برنامه پنج ساله قبلی را نه بر اساس واقعیتها و روابط علت و معلولی که بیشتر بر اساس آرزوهایمان و به مصداق ضربالمثل آرزو بر جوانان عیب نیست، بنا نموده بودیم. به یقین بخشی از عدم تحقق کامل آرزوها به تبیین (و نه تدوین) بسیار خوشبینانه (و حتی دور از واقعیت) آنها بر میگردد و بخش بسیار مهمتری به کم تعهدی مدیریت در مقابل آن آرزوها. باور دارم اگر در طی آن سالها زمانی هر چند اندک را (نه از سهم پروژهها که از زمانهای تلف شده خود) به استراتژی و خط مشی دسترسی به اهداف اختصاص میدادیم، امروز وضعیت بسیار بهتری داشتیم. البته عوامل دیگری را نیز مانند بلوغ سازمانی باید مد نظر داشت. ضمن اینکه موضوع دیگری را که باید لحاظ کنیم، شرایط زمانی و مکانی بهساد بوده است. به یقین بهساد یکی از موفقترین ( و شاید تنها) شرکتهای نرمافزاری استان مرکزی بودهاست که البته در مقایسه با شرکتهای کشوری، جایگاه آن نیاز به بررسی دارد. اما بهانهام از این نوشته این بود که تصمیم (خیلی کبری) گرفتهام به طور جدی برنامه استراتژیک بهساد ۹۰ را تدوین کنیم. در راستای تدوین برنامه و اهداف بهساد ۹۰ قطعا باید اهداف جزئی تری مانند بهساد ۸۸ را در نظر داشت که این مدت مانده تا آغاز ۸۸ را به آن اختصاص خواهم داد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *