دروغ بزرگ
عرض شود که:
این گفتگو چند روز پیش از مسافرت من با یکی از دوستان اتفاق افتاد.
من: عازم مسافرت به شهر شما هستم
دوست: جدی؟ خوش بگذرد، حالا اونجا چه کار داری؟
من: برای تفریح و تفرج
دوست: مرد حسابی! یک دروغ بگو که باور کردنی باشد. مدیر شرکت خصوصی را چه به تفریح و تفرج!!؟
خیلی به حرف او فکر کردم. راست میگفت، مدیر شرکت خصوصی و یک کارآفرین، به واقع کمتر میتواند استراحت جسمی، فکری و ذهنی داشته باشد. اما اینگونه زندگی کردن نیز از لذت خاصی برخوردار است که کمتر قابل توصیف برای دیگران است.
جناب آقای مدیر شرکت خصوصی ، کسی که در زندگی برنامه داشته باشد به همه کارهای خود می رسد اعم از استراحت جسمی ، فکری و ذهنی و …من شخصاً این را تجربه کرده ام .و در چند کار مختلف مشغول به کار هستم کارهایی که از نظر خصص هیچ ربطی به هم ندارند.
آفرین بر شما
امیدوارم همواره به همینگونه موفق باشید.
البته همیشه هم «مدیر شرکت خصوصی» بودن به معنی کارآفرین بودن نیست خصوصا در مورد کامپیوتریها و نرم افزاریها!!
با بخش اول نظر شما که همیشه هم «مدیر شرکت خصوصی» بودن به معنی کارآفرین بودن نیست کاملا موافقم. همانطور که کارآفرین بودن نیز صد درصد با مدیر بودن یکسان نیست. اما اینکه کامپیوتریها و نرمافزاریها را جدا کنیم، دلیلش را نمی فهمم و تا دلیل آن را نفهمم با این جدا سازی مخالفم.
اما این نوشته را بیشتر در مورد کارآفرینانی نوشتم که مدیر شرکت خصوصی هم هستند. در ظاهر به نظر می رسد که هر دو عنوان را می توان برای من اطلاق نمود( نه اینکه واقعا باشم یا نباشم).
با عرض ادب و احترام نسبت به شما و دیگران مدیران عامل و مدیران پروژه و حتی نسبت به خودم باید به عرض برسانم که وجه ما نرم افزار نویسها و نرم افزاریها در بین خیلی از هم وطنان زیادی مخدوش است تا این حد که بعضا به ما کلاه بردار و سو استفاده کننده از ناآگاهی مردم هم گفته میشود! دلیلش هم عملکرد بعضی از هم صنفان عزیز است…