غر و غر
– با دکتر در راه رفتن به اتاق پروژه –
عرض شود که برخی از دوستان از جمله بچه های خوب استانداری ، گاهی سر شوخی را باز می کنند از کویر و بی پای پوش و گاه لنگه دمپایی صحبت می کنند و لطافتی در این روزگار جدی…
الغرض اینکه یکی از کارفرماهای خوب ما که ما را دوست دارند و نمی خواهند از کنارشان جدا شویم ، یک اتاق در آنسوی شرکتشان به ما داده اند ، موسوم به اتاق پروژه که انصافا راهش در زمستان پر از گل و لای می شود و رفتن به آنجا مشکل … ( البته نه همه راه ها ) ، بعد از ۳-۴ ماه از شروع پروژه ، با تلاش های بسیار اتاق آماده شد، البته باز هم کم و کاستی های بود و البته این کم و کاستی ها برای من که مدیر یک پروژه با تاخیر بودم ، همیشه بهانه خوبی بود.
یک روز در گیر و دار این جدل ها بودم که بچه ها گفتند که شیشه سایت توسعه شکسته و در زمستان سرد و سخت ۸۳ پرنده ها آمده اند و حسابی اتاق را هم آباد کرده اند ، یک روز یکی از مدیران بسیار محترم کارفرما که انصافآ مرد محجوبی هست به من گفت ” آقای مهندس وضعیت سایت توسعه چه خبر ؟ ” من هم بی مقدمه گفتم “سایت توسعه یا لانه پرندگان ؟”
بنده خدا فکر نمی کرد که من اینطور بگویم.