مدتی این روزنوشت تعطیل بود
دیروز بود که همکاران در بهساد اعتراض داشتند که چرا روز نوشت نوشته نمی شود، حتی می گفتند که هفته گذشته نیز با انتشار چند عکس در پنجشنبه به قول جوانها موضوع پیچانده شده بود! اعتراضی هم بود که چرا از دوشنبه نوشت خبری نیست. البته که حرف آنها درست بود و اینکه من نسبت به کم نوشتنم عذر خواهی می کنم. واقعیت این است که دو سه روزی بود که امیال ( جمع مکسر mail) را هم چک نکرده بودم. تا برسد به اینکه روزنوشت نویسی کنم. به جایش برای امروز هم روزنوشت داریم و هم عکس نوشت. به هر ترتیب مدتی کم نوشتن گاه به گاهی نیز لازم است. لابد حضرت مولانا راست می گوید که :
مدتی این مثنوی تعطیل شد
مهلتی باید که تا خون شیر شد
– اما اینکه شدید شده ایم ، همگی دربست، از بروبچه های گروه توسعه گرفته که درگیر پروژه های شمص و نت (سیستم نگهداری و تعمیرات) و IMS (که البته به اتمام رسید) و گروه مهندسی بازار که البته در حال تشکیل است تا خودم که البته هنوز تا حدی هم کار فنی می کنم و هم لابی گری و بازاریابی و عقد قرارداد و از این جور کارها. دیشب به آقای نیک مهر می گفتم که پروژه شمص را که مهلت تحویل فاز ۱ آن فردا هست ، اصلا ندیده ام. این برای من که زمانی در کار نخود و لوبیای ناهار بهساد هم دخالت می کردم، بسیار خوب است. اصولا واگذاری مسئولیت و اختیار در علم مدیریت نیز توصیه شده است!
– در حال عقد قراردادی جدید در زمینه معماری اطلاعات هستیم، اگر رودربایستی با مدیران آن مجموعه نبود، عطای این قرارداد را به لقایش ترجیح می دادم. کمی بی کلاس هستند و خیلی صریح موضوع را به آنها متذکر شدم. در قرارداد هم به بهساد عنوان “پیمانکار” داده بودند و اتفاقا مثل یک پیمانکار آسفالت با ما در قرارداد پیش نویس رفتار شده، از جمله اینکه هزینه استفاده از رستوران و سرویس های ایاب و ذهاب (اتوبوس ) را از ما به اضافه ۱۵ درصد، کسر خواهند کرد. البته هزینه قابل توجهی نخواهد بود، اما به نظر می رسد که بین شرکت مهندسی مشاور و پیمانکار فضای سبز و مهندس و باغبان برایشان هیچ فرقی وجود ندارد.
-هفتمین ماه مبارک رمضان بهساد هم فرا رسید، با افطاری های صمیمی که بعد از ساعتها کار فشرده و سنگین حسابی دل نشین است. کم کم بهساد عزیر دارد بزرگ می شود و من نسبت به آن سالهای اولیه، حسی نوستالژیک پیدا کرده ام. اولین ماه رمضان بهساد، هوا سرد بود و همین شدت کار هم وجود داشت. آن موقع پروژه یاسان را دکتر و من باهم انجام می دادیم. بعد از ساعت های ممتد برنامه نویسی ، صرف افطاری حساب می چسبید و خاطر انگیز می شد. حالا هم امیدوارم روزی تیم توسعه بسیار خوب و با انگیزه بهساد، صمیمیت خود را به تیم جوانتر از خود منتقل کنند و این خاطرات را به خوبی بازگویی کنند.
-اما این هم عکس نوشت که قول آن را داده بودم.
آقای حسن زاده و آقای طالقانی- کارگزار پژوهش و توسعه هزاره را بنیان گذاشته اند و فعلا باهم در سایت مشتری هم اتاقی هستیم.
آقایان تفرجی (تازه داماد) ، یاری و طالقانی
برادر نیک مهر به چای علاقه زیادی دارد.
دکتر مختاری
نمایشگاه، آقای مهندس کاظمی و من