بهساد و کویر
بهساد و کویر باهم به دنیا آمده اند ، من یک عشق ذاتی به کویر دارم و به بهساد هم ، هر دو برای من نمادی هستند از عشق و صبر و زیبایی بکر و دست نخورده و صداقتی که چهره در چهارچوب آسمان دارد
کویر و بهساد باهم به دنیا آمده اند ، و هر دو در دور دست های خودشان افقی زیبا دارند ، کویر در انتها به افق پیوند می خورد و بهساد هم
اما نوشته دکتر شریعتی هم در مورد کویر بسیار زیباست ، باهم می خوانیم :
“می خواهم باز هم از کویر بگویم ، از سرزمینی که نهایت تلاش برای بقا را به تصویر می کشد، جائی که آب را با هیچ تجملی نمیتوان پیمانه کرد، کویر، آنجا که همواره توفان خیز است و همواره آرام. همیشه در دگرگون شدن است و هیچ چیز دگرگون نمی شود. همچون دریاست، اما نه دریای آب و باران و مروارید و ماهی و مرجان که دریای خاک و شن و غبار و ماسه و کلپاسه و سوسمار… بیشتر خزندگان و گاه گاه پرواز مرغکی تنها و آواره یا مرغانی هراسان و بی آشیانه. آنچه در کویر می روید، گز و تاق است. این درختان بی باک صبور و قهرمان که با وجود کویر بی نیاز از آب و خاک و بی چشمداشت نوازشی و ستایشی از سینه خشک و سوخته کویر به آتش سر می کشند و می ایستند و می مانند و هر یک رب النوعی! بی هراس، مغرور، تنها و غریب گویی سفیران عالمی دیگرند که در کویر ظاهر می شوند. اما آنچه در کویر زیبا می روید، خیال است. این تنها درختی است که در کویر خوب زندگی می کند. می بالد و گل می افشاند و گلهای خیال گلهایی همچون قاصدک، آبی و سبز و کبود و عسلی… کویر این هیچستان پر اسراری که در آن دنیا و آخرت روی در روی هم اند.”