بانکداری الکترونیک ، کارتون ، لطفا خیلی جدی نگیرید
عرض شود در کنار تبلیغات فراوان و در راستای کاهش مصرف سوخت و از این جور چیزها، دیشب والده گرامی را راضی کردیم که قبوض را به دست توانمند شده توسط IT ما بسپارند و از این به بعد، ما کلیه قبض ها در کسری از دقیقه توسط اینترنت پرداخت می نماییم و اینترنت نه تنها اسباب فسق و فجور نیست، بلکه کارآیی های بسیار دارد از جمله پرداخت قبوض.
پس از دعوت اهالی خانه برای دیدن این نمایش خارق العاده ( ولی در واقع حزن انگیز)، سعی در تماس با سایت بانک مربوطه را داشتم که معجزه قرن را نمایش دهم، که حسابی سنگ روی یخ شدیم. سایت بالا نیامد که نیامد. پس از لعن و نفرین به به ISP مربوطه- که ماهیانه روزی ۴ ساعت نیمی از سایت ها را بازنمی کند و نیم دیگر از طرف از ما عاقل تر ها فیلتر شده اند و آن نیم دیگر هم از طرف اجانب به منظور عدم دسترسی به فنون عالیه فناوری هسته ای بسته شده اند- با چند Account دیگر آزمایش شد که جواب نداد. فی المجلس گفتیم اشکال ندارد، گاهی پیش می آید. این شد که تصمیم گرفتیم به وسیله دستگاه خودپرداز ( در اینجا می شود خود دریافت ) قبوض را پرداخت کنم. وقتی به دستگاه رسیدم داشت کارتون پخش می کرد! البته کارتون که نه، داشت تبلیغ بانکداری الکترونیک و از این جور چیزها را می کرد. پس از دریافت کارت و دریافت شناسه پرداخت و شناسه قبض ، کمی اظهار تاسف و گریه زاری کرد که پرداخت قبض برایش امکان ندارد. گفتم اشکال ندارد، گذشت از بزرگان است. قبض نمی گیری مهم نیست، حداقل پول بده. او هم اطاعت کرد، پس از کمی تعامل و به قول خودش شمارش پول، کارت را تحویل داد، اما هر چه چشمان مبارک را به هم مالیدیم، از پول خبری نبود که نبود. وضعیت موجودی را کنترل کردم، دیدم با کمال وقاحت از حساب کم شده است. به بانک محترم مراجعه کردم، بعد از کل ناز و ادا گفتند باید بروی بانک اصلی که کارت را از آنجا گرفته ای.
خرامان و نالان و حالا کمی عصبی به بانک اصلی مراجعه کردیم. گفتند باید پرینت حساب را ببری به همان بانک که از حسابت کم کرده، پول را از آنها بگیری. گفتم این درست، اما دو ریال به من پول بدهید تا حداقل این قبض ها را پرداخت کنم. کمی نگاهم کرد و کارت را امتحان کرد و گفت که کارتت اشکال دارد، باید بروی سرپرستی آنجا کارتت را کنترل کنند.
با کلی تشکر و امنتنان رفتیم به سمت سرپرستی و اداره محترم آنفورماتیک؛ کارت را که به آن ها دادم ، نگاه عاقل اندر سفیهی کرد که مردک مگر نمی دانی که ارتباط با مرکز قطع است. برو دو سه ساعت دیگر امتحان کن، اگر درست نشد بیا اینجا ببینم چه می توانم برایت انجام دهم.
حالا بی خیال شده ام، مانده روی دستم ، دو قبض پرداخت نشده، و یک ذهن پر چالش و خجالتی که باید پیش والده گرامی بکشم از بابت پرداخت نشدن قبض ها….
راستی ارزش وقت در این روزگار چه قدر است.
پس از دعوت اهالی خانه برای دیدن این نمایش خارق العاده ( ولی در واقع حزن انگیز)، سعی در تماس با سایت بانک مربوطه را داشتم که معجزه قرن را نمایش دهم، که حسابی سنگ روی یخ شدیم. سایت بالا نیامد که نیامد. پس از لعن و نفرین به به ISP مربوطه- که ماهیانه روزی ۴ ساعت نیمی از سایت ها را بازنمی کند و نیم دیگر از طرف از ما عاقل تر ها فیلتر شده اند و آن نیم دیگر هم از طرف اجانب به منظور عدم دسترسی به فنون عالیه فناوری هسته ای بسته شده اند- با چند Account دیگر آزمایش شد که جواب نداد. فی المجلس گفتیم اشکال ندارد، گاهی پیش می آید. این شد که تصمیم گرفتیم به وسیله دستگاه خودپرداز ( در اینجا می شود خود دریافت ) قبوض را پرداخت کنم. وقتی به دستگاه رسیدم داشت کارتون پخش می کرد! البته کارتون که نه، داشت تبلیغ بانکداری الکترونیک و از این جور چیزها را می کرد. پس از دریافت کارت و دریافت شناسه پرداخت و شناسه قبض ، کمی اظهار تاسف و گریه زاری کرد که پرداخت قبض برایش امکان ندارد. گفتم اشکال ندارد، گذشت از بزرگان است. قبض نمی گیری مهم نیست، حداقل پول بده. او هم اطاعت کرد، پس از کمی تعامل و به قول خودش شمارش پول، کارت را تحویل داد، اما هر چه چشمان مبارک را به هم مالیدیم، از پول خبری نبود که نبود. وضعیت موجودی را کنترل کردم، دیدم با کمال وقاحت از حساب کم شده است. به بانک محترم مراجعه کردم، بعد از کل ناز و ادا گفتند باید بروی بانک اصلی که کارت را از آنجا گرفته ای.
خرامان و نالان و حالا کمی عصبی به بانک اصلی مراجعه کردیم. گفتند باید پرینت حساب را ببری به همان بانک که از حسابت کم کرده، پول را از آنها بگیری. گفتم این درست، اما دو ریال به من پول بدهید تا حداقل این قبض ها را پرداخت کنم. کمی نگاهم کرد و کارت را امتحان کرد و گفت که کارتت اشکال دارد، باید بروی سرپرستی آنجا کارتت را کنترل کنند.
با کلی تشکر و امنتنان رفتیم به سمت سرپرستی و اداره محترم آنفورماتیک؛ کارت را که به آن ها دادم ، نگاه عاقل اندر سفیهی کرد که مردک مگر نمی دانی که ارتباط با مرکز قطع است. برو دو سه ساعت دیگر امتحان کن، اگر درست نشد بیا اینجا ببینم چه می توانم برایت انجام دهم.
حالا بی خیال شده ام، مانده روی دستم ، دو قبض پرداخت نشده، و یک ذهن پر چالش و خجالتی که باید پیش والده گرامی بکشم از بابت پرداخت نشدن قبض ها….
راستی ارزش وقت در این روزگار چه قدر است.