تقدیر و تشکر و اعتذار ودر نهایت صداقت
قبل از هر چیز باید از اظهار لطف دوستان نسبت به روزنوشتهای بهساد و خودم تشکر کنم که برای من به عنوان یکی از انگیزههای مرتب نویسی محسوب میشوند، از جمله دوستان شفیق آقای مهندس رجبی بزرگوار که البته مشرف شده اند به سفر حج و آقای صالحی عزیز که از مشتریان دائم روزنوشتهای بهساد هستند. به واقع روزنوشت نویسی هم برای من نه به یک عادت و یک وظیفه که یک “باید” و یک شوق و اشتیاق تبدیل شده است که برای من جزیی از بهسادی است که به آن عشق می ورزم و در کنار تمام سختیها و ناکامیها رشد میکند و بزرگ میشود و زیبا میشود و دلبری می کند و من از تلاش برای بهانهها و اذیتهایش سخت دلشادم.
اما واقعیت این است که عشق هرگز کافی نیست. ضعف برنامهریزی، کار ناهماهنگ، افراط و تفریط در زمان کار که گاه منجر به سختکاری شدید میشود و گاه به سستی و کاهلی میرسد، از جمله مشکلاتی هستند که بهساد کم و بیش به آنها مبتلا میباشد. دوست بزرگواری به کمک من آمدهاند و با مشاوره خوبی که دارند، با کمک سایر دوستان و همکاران در بهساد -که صبر و همکاری و طمانینه آنها در تحمل مشکلات برایم ستودنی و شایسته سپاسگزاری است – در حال درمان برخی از بیماریهای بهساد هستیم. به یقین وجود عشق به عنوان قلب پر طپش هر حرکت سازنده و کار منظم و آگاهانه میتواند جهشهای بزرگی را که آغاز کردهایم پر دامنه و تکرار پذیر سازد و بهسادیها را به سرمنزل مقصود رهنمون باشد.
در زمینه توسعه منابع انسانی ، رویکرد محتاطانهای را برگزیدهایم، علیرغم آمدن و رفتن برخی کارشناسنمای بیسواد و یکی دو نفر دزد و فرصتطلب که به طور مستقیم مسئولیت پذیرش و انتخاب آنها به عهده من بودهاست و به خاطر این اشتباهها از همه بهسادیها عذرخواهی میکنم، به ثبات نسبتی در این زمینه رسیدهایم. این است که اعتقاد و باور عمیق دارم که راه کار توسعه و ثبات در حوزه منابع انسانی، بهرهگیری از همکاری افراد ریشهدار و درستکاری است که از پشتوانههای فکری و فرهنگی لازم برخوردار باشند.
اما موضوعی که تمام هفته به آن فکر میکردم، صداقت رفتاری و کرداری است که میتواند در کنار اجتناب از رویکرد تاجر مآبانه در کار ، تاثیرات کاهنده و افزاینده را دستیابی به بازار داشته باشد. همین هفته پیش بود که برای کاری جدید به یکی از شرکتهای صنعتی رفته بودیم. در جلسهای که برای ارزیابی ما تشکیل شده بود، چند سئوال پرسیده شد که من صادقانه گفتم بلد نیستم! در ادامه جلسه نیز، با مدیر عامل محترم گفت و گویی داشتیم که تاکید بر برخورد صادقانه و دانشجو وار داشت و البته بازهم در کمال صراحت میگفت که در کار با شرکتهای شهرستانی توانسته صرفهجوییهای گستردهای را در شرکتش ایجاد کند. در موقعیتهای دیگر دیدهام که مدیر محترم، کار را به دلیل دیدگاه غیر تاجر مآبانه من واگذار کرده است و البته بعدها متوجه شدهام که رقم عقد قرارداد کمتر از کارهای مشابه در آن سازمان بوده است-واقعیت را نباید انکار کرد که ماهم نقاط ضعف خاص خود را داشتهایم-. در برخی از موارد دیگر نیز به راحتی
م
توجه سوء استفاده طرف مقابل بودهام و به دلیل وجود برخی از دلایل سکوت کرده و کار را ادامه دادهایم. هر چه فکر میکنم، بیشتر به این نتیجه میرسم که علیرغم تمام این مسائل به وجود آمده، اتخاذ رویکرد صادقانه و تخصص محور و پرهیز از تاجر محوری که متاسفانه بسیار رواج پیدا کرده است و در نظر گرفتن سود منطقی و عادلانه، یکی از شرطهای اساسی توسعه پایدار شرکت میباشد. من از تعامل با هیچ یک از افرادی که در بالا اشاره کردم ناراضی نیستم.