چندی هم از استراتژی
-
چندبار نوشتم و پاک کردم. شاید به این دلیل که نمیخواهم در نوشتن دچار روز-مرگی شوم. اصطلاحی است به نام مدیریت اقتضایی،.در برخی از حالتها همان گذرانِ روز است و امروز را فردا کردن. دیروز بود که با دوست ارزشمندی جلسه داشتیم و نحوه اداره بهساد را –تا حد زیادی به درست- اقتضایی میدانست. من میدانم که فشارهای کاری و مالی و عدم ثبات اقتصادی و برنامهای کشور، یک نیروی سوق دهنده به سمت و سوی مدیریت اقتضایی میباشد. اما اعتقاد دارم عامل مهمی که هر شرکتی را مجبور به انتخاب مدیریت اقتضایی میکند، کم نظمی و کم مدتی برنامههای شرکت و کم پرداختن به اصلاح برنامه بالادستی در مواجهه با شرایط جدید است. هر چه درخت ریشهدار تر باشد کمتر توفان و باد آن را تحت تاثیر قرار میدهد. گرچه پاسخ سریع به رخدادهای اطراف، شرط لازم و کافی در اداره هر شرکتی میباشد، با اینحال وجود برنامههای بالادستی میتواند به عنوان یک ریشه و خط هادی ، مبنای عملکرد روزانه باشد. تصمیم کبری(به معنی بزرگ) گرفتهایم که فرآیند برنامهریزی میانمدت و راهبردی را در شرکت از اهمیت بیشتری بهرهمند سازیم.
چند روز است که شاید به اتفاق این صحبت به میان میآید که استراتژی شرکت بر اخذ پروژههای بزرگ در سازمانهای بزرگ باشد و یا افزایش تعدد مشتریان متوسط و کوچک. به تجربه، دوست داریم و یا عادت کردهایم که با مشتریان بزرگ کار کنیم. با این حال این موضوع نیازمند صرف نیروی زیاد برای اخذ قرارداد، فرآیندها و روالهای اداری زمانبر و یحتمل مسائل سیاسی درون سازمانی است. دیشب خیلی به این موضوع فکر میکردم. در اطراف هم میبینم که بسیاری از شرکتها با ارائه نرمافزارهای کوچک عمدتا مالی و تکیه بر درآمدهای کوچک ولی پر تعداد، آسیبپذیری کمتری نسبت به جابجایی جریان نقدی دارند. برخی از شرکتها هم که تنوع مشتریان زیادی در حوزههای مختلف دولتی و خصوصی دارند که فی الواقع برای هر یک ساختار جداگانه مهندسی فروش خود را دارند. به طور شخصی و بر اساس روال گذشته ترجیح میدهم که بر اساس اینکه به طور عمده در سازمانهای بزرگ علیرغم وجود برخی مشکلات و نارساییها، گوش شنوا برای شنیدن حرفهای تازه بیشتر است و بلوغ فرهنگی بالاتری وجود دارد، با اینگونه سازمانها بیشتر تعاملات حرفهای داشته باشم. حکما خاصیتهای بیشتر دیگری هم دارد. تا اینکه استراتژی بهساد در این زمینه چه باشد.