بازگشت به نوشتن
بعضی اوقات که فرصتی میشود و یا دلیلی پیش میآید که بیایم و نوشتههایم را دوباره از نو بخوانم، برخی را دوست دارم و در مورد برخی به خامی، سهلاندیشی و گاه غرور بیجای خود میخندم. اما هر چه باشد احساس میکنم که تجربه قابل توجهی در میان این سطرها مستور است که هم به باز اندیشی خود منجر میشود و هم شاید لقمان گونهای پیدا شود که از من بدانسان یادبگیرد که چونان من نباشد. یک نفر هم باشد کافیست.
اگر خداوند اجازه دهد و بخواهد به نوشتن در این وبلاگ باز خواهم گشت و چون روزهای اول نوشتن که بیذوق مخاطب داشتن و برای دل خود مینوشتم، اینگونه خواهم نوشت. تا آنجا که مصلحت اجازه دهد بلند بلند فکر خواهم کرد. کلمه از مهمترین چیزهایی بوده است که آن را همواره دوست داشتهام. از او برای ترک او عذرخواهی میکنم. بازگشت برای من در این روزنوشتها همواره دوستداشتنیترین نوشته بودهاست. باز خواهم گشت.
عالیه
میخواستم پای نوشته ای که بهش لینک دادی اینها را بنویسم :
دریغا که بی ما بسی روزگار
بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت
بیاید که ما خاک باشیم و خشت
بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت
برآید که ما خاک باشیم و خشت
از سعدی
لینک
https://ganjoor.net/saadi/boostan/bab9/sh7/