حمایت از شرکتهای دانشبنیان – دوغ بخور، گاز بده!
آن اوایل که موبایلهای هوشمند آمده بود و مردم هم با بلوتوث فایل جابجا میکردند، یک کلیپ طنز بود درمورد ساخت سمند که با لحن حماسی و این جمله شروع میشد “و اینک در یکصدمین سال تولد پیکان ، … شب خوابیدید، خواب میبینید، صبح سمند تحویلتون میدیم”
برای آنها که اهل دقت بودند و هستند این فیلم پیامهای زیادی داشت و دارد از جمله اینکه در کشور ما در بسیاری از کارهایی که انجام میشود سر و صدای آن بیشتر از محتوی است و با تکیه بر وقایع ظاهری و البته سر و صدا یک موضوع را به عنوان خروجی کار مسئولان آن امر خیلی مهم و “عزم ملی حماسه آفرینان کشورمان!” نشان میدهند. مثلن در همان کلیپ در مورد امکانات سمند با لحن خاصی گفته میشود “دارای جا دوغی!! دوغ بخور، گاز بده!” که گویی امکان وجود دوغ خوردن مهمترین کارکرد یک خودرو است و آن را هم با تعبیه جا دوغی برای ما عوام فراهم کردهاند.
البته در در فضایی که آتش روشن شده کسی را گرم نمیکند و دود آن چشم همه را کور کرده است، رندانی نیز وجود دارند که استفاده وافر و کامل خود را میبرند. خوب هم میبرند. (مدل اگزوز جلو مخصوص رندان)
داستان وام صندوق شکوفایی و نوآوری را پیشتر نوشتم و حتمن اینجا بخوانید. آن نوشته معطوف به این شد که یکی دو جلسه از من دعوت کردند و صحبتی هم انجام شد، اما به نتیجه خاصی نرسید. حتی در شرایطی بحرانی که خیلی شدید به پول نیاز داشتیم، با ارائه وثیقه ملکی نیز آبی از آن صندوق گرم نشد.. ما هم که عادت کردهایم گوشت ران پایمان را بخوریم و منت قصاب محل را نکشیم.
ابتدا دلمان را خوش کرده بودیم به معافیت مالیاتی که انصافن با همه دود و دمش، امکان گرمابخشی بود. برای اینکه خدای ناکرده کسی از ما عوام سوء استفاده نکند، چندین و چندبار هم به صورت متوالی مورد ارزیابی قرار گرفتیم که بدانند آیا شرایط احراز عنوان فخمیه “دانشبنیان” را داریم یا نه. تا اینکه یکبار با فرستادن گروهی از بیسوادترین کارشناسان و به قول خودشان ارتقای استاندارد (که شب خوابیده بودیم، صبح بیدار شدیم دیدیم استاندارد را ارتقا دادهاند)، شرکت ما و بسیاری از شرکتهای نرمافزاری را به عنوان دانشبنیان تولیدی نوع (۲) ارزیابی کردند که همه مزایا (بخوانید تقریبن هیچ چیز) را داشت به جز معافیت مالیاتی. همان موقع تماس گرفتیم و ایمیل زدیم و فاکس فرستادیم که اعتراض داریم. گفتند ما فرآیند رسیدگی به اعتراض نداریم. دوستی قدیمی در معاونت علمی و فناوری دارم که ذینفوذ هم هست. همکاران گفتند که با او صحبت کنم، پیش خود گفتم اگر من به فرآیند آشنا بازی و رانتجویی مرسوم جامعه اعتراض دارم، خود حق ندارم که آن را وسیله پیشبرد کار خود قرار دهم. لام تا کام چیزی نگفتم و به بخت بد خود لعنت فرستادم که چرا در این کشور با این شرایط به دنیا آمدهام و چرا تصمیم گرفتم که اینجا بمانم و … و بعد با سپاساز خدای منان که در ایران به دنیا آمدهام و جزء گرسنگان آفریقا و پناهجویان سوری نیستم و همین که امنیت جانی داریم جای هزار شکر دارد، رفتیم و ماستمان را خوردیم.
یک روز در کانال تلگرام (بله معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری از تلگرام استفاده میکنند) متوجه شدیم که رییس محترم مرکز شرکتهای دانشبنیان دیدار عمومی دارند و ما شال و کلاه کردیم و رفتیم و پیشنهادهایی هم دادیم که از یکی از آنها به ظاهر استقبال شد و در باطن البته اتفاقی نیفتاد! آنجا متوجه شدیم که فرآیند اعتراض به ارزیابی شرکتهای دانشبنیان به وجود آمده است و فرمی دارد. فرم مربوطه را پر و ارسال کردیم و با گذشت چندین ماه هیچ رسیدگی صورت نگرفته است و دیریست که دلدار پیامی نفرستاد!
از آنجا که نویسنده این متن، بعد از سالها شرکتداری (و کار با سازمانهای دولتی و … که پشت هر شرکت موفقی هستند که نتوانستهاند جلوی موفقیت آن را بگیرند) پوستی به سان کرگدن پیدا کرده است. به خود گفتم زین پیش نبودید و نبود هیچ خلل، زین پس چو نباشید همان خواهد بود و گفتیم که خب از حداقل امکانات موجود استفاده میکنیم و به یک جلسه مشاوره یک ساعته رضایت دادم و قصد داشتم در یک دوره آموزشی این عزیزان هم شرکت کنم. پایان سال گذشته بود که با آن حجم کاری بالا پیش خودم فکر کردم، ممکن است این دوره نیز پخش آنلاین داشته باشد. با شماره تلفنی که در پیامک برگزاری دوره درج شده بود تماس گرفتم و خیلی با اشتیاق گفتند که نه تنها در آپارات که در سایت لحظهنگار (تا آن موقع نمیشناختم) هم پخش مستقیم داریم و کلی هم از مزایای فناوری اطلاعات و اینکه لازم نیست هزینه و زمانی برای حمل و نقل صرف شود گفتیم و خوشحال و خندان منتظر پخش مستقیم شدیم. یکی از خصوصیات قریب به اتفاق دولتیها این است که نگاه بالا به پایین به بخش خصوصی دارند و به طور اصولی برای ارباب رجوع ارزشی قائل نیستند. به همین جهت نیز نه تنها به تعهد اعلام شده خود اهمیتی ندادند و پخش مستقیمی در کار نبود، بلکه حتی در مورد موضوع اطلاعرسانی نیز نکردند و تلفن خود را هم پاسخگو نبودند و ما بودیم هزاران رفرش بی فاید صفحه. با مرکز مشاوره! شرکتهای دانشبنیان که تماس گرفتم گفتند که با کریدور صادرات است و به ما ربطی ندارد و در کریدور صادرات هم هیچ تلفنی پاسخگو نبود. لاجرم نامهای نوشتم به رییس محترم مرکز و ضمن شرح ما واقع نوشتم که:
“به نظر میرسد که مسئولان مربوطه نه تنها برای وقت مخاطبین ارزشی قائل نبودند (که این امر در کشور ما طبیعی است) بلکه برای حرف خود نیز اهمیتی در خور اعتنا نمیشناختند (که این نیز طبیعی است)! با اینحال ضمن ابراز مراتب اعتراض خود مبنی بر از دست دادن مطالب مورد نیاز و اتلاف وقت (به مثابه حق الناس) خواهشمند است ضمن انجام دعا برای خلاصی دائم همه کارآفرینان از مشکلات کشور و توفیق فعالیت کارآفرینانه در کشوری دیگر که حداقل شأن یک انسان را برای آنها قائل باشد دستور فرمایید در صورت صلاحدید ضمن رسیدگی به اعتراض انجام شده ترتیبی اتخاد گردد که مطالب نشست یاد شده در اختیار اینجانب قرار گیرد”
این نیز طبیعی بود که به این نامه هم پاسخی ندهند.
در جایی از آن کلیپ معروف آمده است که: “حال کجایند آنان که میگویند این خودرو ملی نیست!”
جانا سخن از زبان ما می گویی …
خوشحالم که هنوز مانند آن سالها، اینجا هستید و خوشحالتر خواهم بود که وبلاگ ارزشمند ایدهگستران را فعال ببینم.