معضلات اقتصادی و بحرانهای اخلاقی جامعه
چند سال پیش کتاب «خاطرات یک دختر جوان» را که خاطراتی بود از (آنِفرانک) یک دختر یهودی در دوران جنگ جهانی دوم خواندم که بخش عمدهای از آن اختصاص داشت به رفتار اروپاییها در آن دوران. خیانت، جعل، احتکار و … بسیاری از خصوصیات زشت آدمیان را میتوان در بسیاری از این خاطرات خواند و با خود گفت این اروپاییهای متمدن! چگونه میتوانستند چنین حرکات زشت غیر اخلاقی را مرتکب شوند؟! آن روزهای مطالعه کتاب به خود میبالیدم که در دوران جنگ عراق و ایران زیرساختهای اخلاقی جامعه تا حد بسیار زیادی محفوظ مانده بود.
چند روز پیش هم کتاب «هزار فرسنگ تا آزادی» را که خاطرات یک پناهنده کرهشمالی بود خواندم. داستانهایی از دزدی و خیانت و حتی رفتار حیوانی که در سالهای قحطی کرهشمالی بین مردمان رواج داشته است و حکومت کرهشمالی با آن اقتدار امنیتی مخوف نه احتمالن خواسته و نه توانسته است که به این فجایع اخلاقی رسیدگی کند و اندکی آن را بهبود دهد.
چندی پیش در یک مهمانی خانوادگی در ویلای خارج از شهر یکی از اقوام بودم که کلیه وسایل آن حتی کلید و پریز برق و … مورد سرقت واقع شده بود. از یک طرف موضوع سرقتهای کوچه و بازار و مصرف مواد مخدر و … بود و از طرف دیگر صحبت از صاحبان برخی صنایع بزرگ و کوچک که حالا که اسم بحران اقتصادی و مشکلات ارزی آمدهاست، به این بهانه نه حقوق کارگران را پرداخت میکنند و نه مطالبات تامینکنندگان و پیمانکاران را میپردازند. بخش عمدهای از ثروت خود را در خارج از کشور سرمایهگذاری کردهاند و یکی دو نفر از فرزندان هم برای آماده کردن بساط اقامت و فرار در خارج از کشور هستند.
در حالیکه از وضعیت اقتصادی و مایملک بالایی برخوردار هستند، خود را به بداحوالی زدهاند و نه چکهایشان پاس میشود و نه وامهایشان باز پرداخت. اینها همانهایی هستند که گرانترین خودروهای خارجی را سوار میشوند و سفرهای خارجی آنها قضا نمیشود و خانههای اشرافیشان هر روز رنگ و لعابی دیگر میگیرد.
نکته قابل توجه این است که در شرایط بحران اقتصادی فقط گرسنگی و فقر ناشی از آن منجر به بروز ناهنجاریهای اخلاقی و اجتماعی نمیشود، بلکه طغیان ثروتمندان خطری به مراتب جدیتر برای کشور محسوب میشود.
بر خلاف چندسال پیش، با به وجود آمدن نسل نوکیسهای که خود را صنعتگر و تولیدکننده مینامد، احساس میکنم که وضعیت اقتصادی موجود در کشور بیش از هر چیز زیرساختهای اخلاقی و اجتماعی را در معرض آسیب قرار داده است. این موضوعی است که مدیران جامعه باید خیلی جدی به آن نگاه آسیبشناسانه علت و معلولی داشته باشند و برای آن راهکارهای متناسب را اتخاذ کنند.
لابد اگر وضعیت اقتصادی بدتر شود، همین ثروتمندان کشتن مستقیم انسانهای دیگر (و نه کشتن غیر مستقیم با واردات فرآوردههای غذایی آلوده و بروز فشارهای روانی بر سایر اقشار که اکنون نیز رواج دارد) و فروش گوشت آن را برای کسب سود بیشتر مجاز میشمارند و سارقان کوچه و بازار هم زورگیری و آدمکشی را در دستور کار خود قرار میدهند.