شش روش برای نابودی یک سازمان عمومی
در کشور ما بسیاری از نهادها مانند شورای شهر و شهرداریها و سازمانهای مردم نهاد صنفی به صورت دورهای و با فرآیندی شبیه انتخابات (به همراه آسیبهای اجتماعی آن) شکل میگیرند و افراد در دورههای مختلف آنها جابجا میشوند. یکی از ویژگیهای خاص این سازمانها در تمایز با نهادهایی مثل مجلس و یا ریاست جمهوری مشارکت لایههای میانی جامعه در فرآیند انتخاب شدن میباشد، با اینحال اینکه اینگونه سازمانها تا به حال چقدر به افزایش سطح مدنیت جامعه کمک کردهاند موضوع یک تحقیق علمی است و در صلاحیت من نیز نمیباشد. هر چند که در آینده به آسیبشناسی فعالیتهای مدنی در جوامع نابالغ خواهم پرداخت. با اینحال بر این اساس که من یک ایرانی هستم و یک ایرانی در همه زمینهها از جمله پزشکی، سیاست، فوتبال، تصادفات و … صاحب نظر میباشد و البته اندکی تجربه در این مورد به خصوص نیز دارم میخواهم مورد روشهایی اساسی بنویسم که اینگونه سازمانها را به ورطه نابودی بکشاند و یا اینکه اگر تا بهحال به حالت نیمهزنده با تنفس مصنوعی هستند، کار را یکسره کند. البته پیش بینی زنده ماندن با حیات نباتی و در کما نیز با این روشها دور از انتظار نیست.
• پستهای سازمان بهای پرداخت دیون شخصی
آقای الف، رییس ستاد انتخاباتی من بوده است و برای انتخاب شدن من تلاش بسیاری داشتهاست و حالا بر هر اساس و هر وسیله من انتخاب شدهام و باید زحمات او جبران شود. چه چیزی بهتر از پستهای سازمانی زیرمجموعه، هم برای من خرج ندارد و هم رضایت دوستان کسب میشود. حالا کاری نداریم که این دوست من چقدر صلاحیت احراز این پست را دارد! دیگران شایستهترند؟ فراخوان بدهیم؟ بیخیال، ما فرصت انتخاب از بین سایرین را نداریم و باید به سرعت حرکت کنیم برای دریافت سایر امتیازها!
[برای اینکه جایی را نابود کنید، کارهای بزرگ را به آدمهای کوچک بسپارید]
• لابیگری و تبادل امتیاز
احمد جان من به تو بابت رییس شدن رای میدهم تو هم دوستان را توجیه کن بابت معاونت مالی به من رای بدهند. مهم این است که اینها بین خود ما تقسیم شود و غریبه نیاید. حسن تخصص مالی دارد؟ بیخود کرده، حساب و کتاب ما ناموس ماست، چه دلیل دارد دست نامحرم به آن برسد؟ واغیرتا! همینکه به او رای دادیم تا با ما باشد باید خدا را شکر کند، ما نبودیم ۴ تا رای هم نداشت. با او صحبت کن موی دماغ نشود. راستی حواست به حسین باشد، هزار جور آشنا دارد که اینطرف و آنطرف هم میتوانیم امتیاز بگیریم.
[مرگ دردناک شایستهسالاری و بازشدن اولین رخنههای فساد]
• ما و دوزخیان
هیچ میدانید که ما یک ویرانه را تحویل گرفتهایم که مسبب تمام بدبختیهای آن مدیران بدِ بدِ بد قبلی آن بودهاند و ما هم تاکنون هیچ نقشی در خرابی آن نداشتهایم؟ آنها و تمام وابستگان پلید آنها را اعدام کنید و هر کسی هم که از در خانه آنها رد شده به حبس ابد محکوم میکنیم. اصلا هر پرندهای که از آسمان شرکت قبلیها رد شده باشد، حق پرواز در آسمان سازمان ما را ندارد.
[و بدینسان هویت خود را در تخریب دیگران مییابیم]
• مشارکت از نوع دوم!
مشارکت خوب است، به شرط اینکه مطابق میل ما باشد و اصولا ما باید مجموعهای از نخبگان را در کنار خود داشته باشیم که حرفهای خوشگل بزنند و ایده بدهند تا شخص شخیص ما آن را اجرا کنیم! بالاخره سازمان که فقط برای افزایش وجهه اجتماعی و بهرهگیری از رانتهای مختلف من ساخته نشده است، باید کمی کار هم در آن انجام شود. اصلا هنر ما جذب چنین مشاورینی میباشد که در سایه سار ما زندگی کنند. ما نبودیم یک گوشه خاک میخوردند! سایرین؟ اگر به دوزخیان تعلق نداشته باشند بیایند و اطراف و اکناف ما را بگیرند، گاه گاهی هم انتقاد کنند برای وجهه دمکرات مآبانه ما خوب است. گرچه گوش به حرفشان نخواهیم داد، اما برای اینکه ما یک شخص مشارکتجو و مردمی باشیم خوب است. کاری نداریم که بعد از یک مدت همه چیز به فراموشی سپرده میشود.
[و به این شکل دیگران را از سازمان دلسرد میکنیم و یادمان میرود که انسانها چیزی نیستند جز تلاش و وقتی ما قائل به حذف تلاش دیگران هستیم، آنها، خود و سازمان را حذف میکنیم]
• میجنگم
جنگ ما ابتدا با آن دوزخیانی است که گفتم. فلانی رقیب کاری من است؟ با او هم میجنگم. بهمانی آن روز به اسب من گفت یابو! او که باید مایه عبرت سایرین شود. یادت هست که اصغر اجازه نداد قرارداد به ما برسد؟ با او هم میجنگم.. من با همه میجنگم. من دُنکیشوت افسانهای شهر هستم. دروازهها را باز کنید. رسالت خدمتگزاری ماچه میشود؟ شما نمیدانید که ما برای منافع رعیت میجنگیم؟ خود این جنگ بهترین خدمتگزاری است.
[و به این شکل تمام زمان و تفکر به جنگ مشغول میشود. جنگ تنها چیزی است که به فکر کردن به مثابه یک فعالیت متعالی احتیاج ندارد و چه کاری از این بهتر برای عوام]
• برنامهریزی نکنید
به تازگی برنامهمحوری مد شده است! قشنگ است. یک سری کلی گویی میکنیم به نام برنامه. مکانیزم اجرا؟ شما همیشه قصد تخریب ما را داشتهاید. ما از نقد دلسوزانه استقبال میکنیم، اما با تخریب مخالفیم. ما با شما هم میجنگیم تا نابود شوید…. خب خدا را شکر همه برنامهها و قولهای ما را فراموش کردهاند.
[جهان سوم را تعریف کنید – با رسم شکل – ۲۰ نمره!]