نخبگان را جذب نکیند (نقدی بر جذب دو هزار جوان نخبه در دولت)
در خبرها خواندم که رییس جمهور محترم گفتهاند که قصد دارند دو هزار جوان نخبه را در بدنه مدیریتی دولت جذب کنند. بنا به دلایل مختلف این کار را اشتباه میدانم و نتایج خوبی برای آن ارزیابی نمیکنم.
- ساختار و اکوسیستم محیطهای دولتی از آسیبهای فراوان رنج میبرد. جذب یک نخبه در این ساختار به منزله کاشتن دانه یک گیاه ارزشمند در شورهزار است. نهایت به از بین رفتن دانه منجر خواهد شد.
- قوانین و رویهها و بخشنامههای مختلفی که به ظاهر برای مقابله با فساد اداری صادر شده است و در عمل فقط باعث کندی انجام کار میباشد باعث سرخوردگی فردی میشود که میداند که کار درست باید چگونه انجام شود و قانون اجازه آن را به او نمیدهد. اگر میخواهید نخبگان را جذب کنید، پیش از آن قوانین و مقررات زدایی کنید و حداقل در حدامکان آنها را اصلاح کنید.
- در حالیکه در ادارات ما خیلیها حقوق دریافتی خود را بابت کارت زدن و نه کار کردن میدانند، هم داستان کردن جوان نخبه با سیستمی که به زعم آمار رسمی حداکثر ساعت مفید عملکرد آن بیست دقیقه در روز است، جز شکنجه روحی و نا امیدی او نتیجهای در بر نخواهد داشت.
- فساد سیستماتیک دل هر فرد دلسوز و منصفی را به درد میآورد. تا زمانی که فساد سیستماتیک در بسیاری از سازمانها وجود دارد همراه کردن جوان نخبه با این سیستم یا به دلسردی او منجر میشود و یا چون باهوش است در صورت جذب به این سیستم بهسان چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا خواهد بود. اول فکری به حال فساد اداری و اقتصادی کنید.
- میزان حقوق پرداختی به جوان نخبه در چه حد خواهد بود؟ اگر در سطح بقیه باشد که لیاقتش بیش از آن است و اگر بیش از بقیه باشد، چنان مورد حسادت و بخل و کینه ورزی سایرین قرار خواهد گرفت که تا تخریب نشود دست بردار نخواهند بود.
- روند آموزش و پرورش جوان نخبه در سازمانهای دولتی به چه صورتی خواهد بود؟ آیا به نظام دانشگاهی خود آنقدر اطمینان دارید که همه آنچه را که یک نخبه در شروع کار در یک سازمان نیاز دارد به او آموزش دادهاست؟ اگر چنین نیست و میدانیم که نیست کدام فرآیند آموزشی کارآمد برای شروع به کار نخبگان طراحی شده است و چه کسی آن را انجام دادهاست؟
- جایگاه جوان نخبه در سازمان در کجا خواهد بود؟ اگر حکم مشاور و نظریه پرداز خواهد داشت چون بیتجربه است و به فرآیند انجام کار آشنایی ندارد حرف نپخته میزند و ارزش خود را خواهد کاست و در دراز مدت کسی به حرفهایش توجه نخواهد داشت و در صورتی که به عنوان کارشناس تازه وارد و در لایههای پایین سازمان جذب شود شیوه اداره سنتی سازمان به خصوص با وجود برخی مدیران بیسواد و رانتی و سیاسی باز او را خواهد کشت.
با توجه به دلایل گفته شده روند جذب نخبگان در ساختارهای دولتی جز تشدید روند مهاجرت نخبگان و یا کمک به نخبهزدایی و فسیل کردن آنها نتیجه قابل توجهی نخواهد داشت. باورم نمیشود که در برخی ادارات به ندرت افرادی را میبینم که جزء دانشآموختگان دانشگاهها خوب کشور هستند و چنان ناکارآمد و نا امید هستند که باور کردن جایگاه سابق این افراد را دشوار مینماید.
برای جذب نخبگان در ساختار اجرایی کشور راهکار مناسبتری وجود دارد:
- سرمایهگذاری خارجی:
باید باور کنیم که قرار نیست همه کار را خودمان انجام دهیم. به عنوان نمونه در بحث گردشگری و هتلداری که حداقل تجربه زیادی در استفاده آن را داشتهام مجموعه هتلهای دولتی و شبه دولتی ایران تا حد زیادی فاقد کیفیت لازم هستند و با هزینه بسیار بالا اداره میشود. در حالیکه به عنوان نمونه مجموعه گروه هتلهای اینترکنتیننتال در حدود ۵۰۲۸ هتل مشتمل بر ۷۴۲۰۰۰ اتاق را در بیش از صد کشور دنیا را به خوبی و با کمترین هزینه (به عنوان یک برند ارزان) اداره میکند. نحوه جذب و آموزش و پرورش نیروی انسانی در چنین مجموعه سترگی دارای برنامهریزی مدون و قابل توجهی است. اگر در حوزه توریسم فارغ از مسائل سیاسی به مانند این شرکت و یا دهها مشابه آن اجازه حضور ندهیم، جوان نخبه جذب شده در صنعت فشل گردشگری دیر یا زود خود راه چنین مجموعهای را در یکی دیگر از نقاط جهان خواهد گرفت.
- تقویت نهادهای مشاوره و مشاوره پذیری:
از بیست سال پیش که دانشجو بودم و یادم میآید تا به امروز بحث ارتباط صنعت و دانشگاه موضوع صحبت بوده که کمتر به نتیجه رسیدهاست. صنعت دانشگاه را به بیعملی متهم کرده است و به طور اصولی آن را قبول ندارد و دانشگاه هم به ندرت نسخه قابل توجهی برای صنعت صادر کرده است. نیاز صنعت و نهاد دولت به مشاوره واقعی تاکنون مرتفع نشده است و پروژههای بهبود و اصلاح فرآیندها در جایی که باید قرار ندارد. بهترین جایگاه نخبگان جوان در میان نهادهای مشاورهای است که افراد صاحب علم و تجربه آنها را بنا کرده باشند تا این جوان نیز فارغ از آسیبهای سازمانهای دولتی بتواند به تدریج به کسب تجربه و پختگی مشغول باشد. در این راستا سازمانهای دولتی نیز باید زمینه مشاورهپذیری خود را در عمل تقویت کنند. شاید مهمترین اقدام در این زمینه تسهیل در زمینه فعالیت مشاوران باشد. به عنوان پیمانکار و مشاور بخش دولتی باید اقرار کنم که بخش قابل توجهی از این سازمانها با مقررات دست و پاگیر و کندی بیش ازحد به تنهایی قدرت از بین بردن هر مشاوری را دارند.
- خصوصی سازی:
دولت در عمل ثابت کرده است که تمایلی به خصوصی سازی ندارد. مهمترین کار در خصوصیسازی ایجاد فضای فعالیت بخش خصوصی است. اجازه دهیم جوان نخبه در بخش خصوصی فعال شود و یا خود در آن فعالیت کارآفرینی داشته باشد و بتواند در فضای کارآفرینی نفس بکشد. بخش خصوصی حتی با تمام مشکلات فعلی نیز جای بهتری برای استفاده از استعداد و سواد یک نخبه است. نفعش برای خود او و کشور بیشتر است. بازهم به شرط اینکه اجازه نفس کشیدن به بخش خصوصی بدهیم و سرنوشت چهارده هزار شرکت تعطیل شده در آن هشت سال کذایی را برای بقیه تکرار نکنیم.
مطلب بسیار زیبایی بود. واقعا به نکات مهمی اشاره کردید. هرچند که بنده معتقدم که هیچیک از تغییراتی که ذکر نمودید، شدنی نیست.
درمان یک سیستم بیمار، به صورت جز به جز شدنی نیست.