تکنولوژی یا بازار؟
- چندی پیش با یکی از دوستان صحبت میکردم که برنامه نویس یک شرکت معروف در زمینه نرمافزارهای اتوماسیون اداری بود و به اعتراف ایشان در این نرمافزار بیش از ۷۰۰ تابع وجود دارد که کسی نمیداند برای چه نوشته شدهاند و کسی هم جرات حذف آنها را ندارد. بنابر گفته این دوست، معضلات بسیاری در حوزه سرعت نرمافزار وجود دارد که همواره سعی میشود با اختصاص منابع سیستمی حل شود. یک نمونهاش را پیشتر دیده بودم که برای یک سیستم اتوماسیون اداری ۴۸ گیگابایت حافظه (Ram) اختصاص داده بودند و بازهم سیستم از کندی خاصی برخوردار بود.
- به تازگی به واسطه نصب یکی از نرمافزارهای بهساد بر روی Server مشتری، ویرایش جدید نرمافزار نصب شده یکی از معروفترین و به زعم بسیاری معتبرترین شرکتهای نرمافزاری را مشاهده کردیم که کلکسیون کاملی بود از تمام Library های بدون لایسنس NET. ، به نظر میرسید که هر چیزی هر جایی دیده و یا شنیده بودند در نرمافزار استفاده کرده بودند و این نرمافزار بسیار معروف از نظر معماری و تکنولوژی و مهندسی نرمافزار یک کار بسیار کثیف محسوب میشد.
- در جلسه با یکی از مشتریان، ایشان میفرمودند که پیش از سامانه مدیریت آمار و اطلاعات بهساد، یک نرمافزار بسیار خوب با چنین کارکردی دیده بودند که بسیار زیبا و کارآمد بوده ولی سازمان ایشان به دلیل کوچک و غیر قابل اعتماد بودن شرکت تولید کننده از خرید منصرف شده و به سراغ گزینه بعد (بهساد) آمدهاند.
نتیجهگیری اخلاقی:
- هر کسی که نرمافزار را به خوبی میفروشد، لزومن نرمافزار خوبی نمیفروشد. بعضیها پیش از آنکه تکنولوژیست باشند، بازاری و کاسب هستند. عمده موفقهای بازار را این افراد تشکیل میدهند.
- اگر نرمافزار خوبی مینویسید به فکر بازاریابی و کاسبی با آنها باشد. هر مهندس خوبی لزومن فروشنده خوبی نیست
سلام
آیا در یک بازار رقابتی، باز هم چنین محصولات بی کیفیتی با بازاریابی مناسب مجال بروز می یابند؟ آیا به دلیل شرایط خاص بازار نرم افزار ایران چنین پدیده ای به وجود آمده است؟
سلام
این مسئله یک موضوع جهانی است. یقین بدانید که سیستم عاملی بهتر از ویندوز و موبایلی بهتر از سامسونگ و ایفون تولید شده که فروشندگان خوبی نداشته اند و محکوم به کناره گیری از بازار شده اند.
مشکل فقط ضعف در بازایابی نیست.
در ایران در اکثر شرایط رانت و مسائلی از این دست نقش تعیین کننده ای دارند.
در برخی از موراد هم دیده و یا شنیده ام که دولت (دولت قبل و حتی در این دولت) پروژه های شرکت های دانش بنیان را بزور در دست گرفته و از گردونه ی بازار حذف میکند و بجای آنکه (حداقل خود دولت ) بعنوان متولی تولید نرم افزار (بزور گرفته شده)، یک برنامه و پروژه ی کشوری (scalable) ارائه دهد، ایده را در حد یک پروژه ی دانشجویی تنزل داده و حتی آن را هم نمیتواند درست و حسابی از آب و گل در بیاورد. و اینگونه میشود که مخاطبین اینگونه نرم افزار ها بکل از این ایده دلسرد شده و دیگر رغبتی برای استفاده از نرم افزار های مشابه را هم ندارند و اینگونه میشود که حتی اگر بهترین نرم افزار ها با بهترین بازاریاب ها را هم در اختیار داشته باشی، باز هم بکندی حرکت میکنی. نمونه ی این نرم افزار ها که بشخصه در اصفهان و در دولت قبل شاهدش بودم: ۱- پروژه ی یکپارچه سازی املاک و بنگاه های معاملات ملکی و ۲- یکپارچه سازی بنگاه های کاریابی بود.
از نمونه کارهایی که بدرستی استارت خورد و گسترش پیدا کرد tap30 را میتوان مثال زد که شرکت تاکسی رانی (تهران، اصفهان و احتمالا سایر نقاطی از کشور که این نرم افزار به آنها نفوذ کرده) بشدت بدنبال منافقازسیون و اسرائلازاسیون کردن و انگ زدن و لابی کردن و … هستند تا جلوی پیشرفت آن را بگیرند. در حالی که این ایده سال های سال جلوی پای تاکسی رانی بود و نمونه های خارجی آن (نظیر اوبر) جلوی چشم آقایان بعنوان یک مدل خوب و موفق وجود داشت. ولی هیچکس به انجام دادن آن مبادرت نکرد و حالا هم (آنگونه که از اصفهان خبر دارم) به تکاپو برای تولید نرم افزاری مشابه افتادند که معلوم نیست چه موقع و با چه کیفیتی در بازار ارائه خواهد شد. و بهای آنرا شرکت های غیر دولتی و دانش بنیان باید بپردازند.
درست میگویید. مشکل فقط در ضعف بازاریابی نیست. شرایط اکوسیستم و قوانین رسمی و عرفی حاکم بر آن نیز نقش بسیار زیادی در موفقیت و یا شکست یک شرکت دارد.