دوازده سال نوشتن در روزنوشتهای بهساد
اول: دوازده سال روزنوشتهای بهساد
دوازده سال از نوشتن روزنوشتهای بهساد میگذرد. این روزها که بازهم کمتر از گذشته مینویسم و تصمیم دارم بیش از پیش بنویسم و بازهم کمتر مینویسم. کمتر نوشتن دلایلی دارد. از جمله این که خوانندگان بیشتر به سمت و سوی تلگرام و اینستاگرام خوانی رفتهاند و چون مخاطب است که نویسنده را بر سر ذوق میآورد، لاجرم مخاطب کمتر، ذوق نوشتن را هم کم میکند. چند بار به این فکر افتادهام که اینستاگرام و کانال تلگرام بهساد را فعال کنم که چندان برایم جذاب نیست. من به طور فلسفی با این دو رسانه که عیار فکری جامعه ایران را به شدت پایین آورده مشکل دارم. پیشتر نیز گفتهام که وقتی یک جمله خوب در یک کتاب خوب نوشته میشود به مثابه آن است که با خواندن جملات پیشین آن جمله خوب، ذهن آدمی شخم میخورد و سپس آن جمله خوب به شکل یک نهال زیبا در ذهن نشانده میشود و پس از آن نیز جملات بعدی آن نهال را آبیاری میکنند تا آن نهال به میوه باور برسد. حال اما نشاندن یک نهال هر چند زیبا در یک ذهن نامتمرکز و بعد رها کردن آن چیزی جز اغتشاش ذهنی نخواهد بود. بگذریم از لمپنیسمی که این شبکههای اجتماعی به آن دامن زدهاند که جای گفتگو ندارد.
به هر ترتیب تا وقتی که از نظر فکری برایم میسر باشد نوشتن در روزنوشتهای بهساد را ادامه خواهم داد و قصدی برای تعطیل کردن آن ندارم.
دوم: اقتصاد و بازار
به جای اینکه به تاریکی لعنت بفرستی ، یک شمع روشن کن! نشستهایم و غر میزنیم که اقتصاد فلان است و بهمان و برخی در همین اقتصاد ویران و رکود مطلق، تا حد زیادی به طور سالم درآمدهای خوب دارند و رو به پیشرفت هستند. وضعیت پرداختهای دولت و کارفرمایان بدتر از همیشه است و در عدم پرداخت مطالبات حرفهای شدهاند. هزار و یک بهانه میآورند که پول شما را پرداخت نکنند. اما این اشتباه استراتژیک ما بوده است که هنوز هم به بازار دولتی تکیه کردهایم. شرکتهای خصوصی باید بیشترین فاصله را از دولت و بازار آن داشته باشند. نزدیک شدن به بازار دولتی معادل بردن کشتی به مرکز طوفان است. دولت در مفهوم عام آن با پیچیده کردن فضای کسب و کار و اعمال محدودیتهای بیشتر، کار کردن را به شدت سخت کردهاست. به خصوص از آنجایی که مبحث فناوری اطلاعات مورد توجه آقایان قرار گرفته است، فکر میکنند که با وضع قوانین و اعمال سیاستهای جدید به کیفیت قابل توجهی در نرمافزار خواهند رسید. در حالیکه آن چه دولت به آن نیاز دارد، افزایش توان کارفرمایی و ایجاد تعامل بیشتر با پیمانکاران بخش خصوصی است. یک مجری بد میتواند یک قانون خوب را خراب کند و به عکس یک مجری خوب میتواند حتی از یک قانون ضعیف استفاده مناسبی بنماید. ضعف دولت علاوه بر فساد سیستماتیک و عدم شفافیت، در ضعف بدنه کارشناسی آن نهفته است و برخوردهای از بالا به صرف اینکه کارفرما است و پیمانکار باید تبعیت نماید، نمیتواند به نتیجه خاصی برسد. خلاصه اینکه چوب انتخاب اشتباه استراتژیک خود را میخوریم و انتظار از تغییر دولت بیهوده است وقتی که نمیتوانیم به سادگی خود را تغییر دهیم.
سوم: جامعه
جامعه احساس زده ایران به کجا میرود؟ همین چند ماه پیش بود که تب و تاب پلاسکو کشور را گرفته بود و امروز گویی اتفاقی نیفتاده است. ضمن این که جامعه ما به وقایعی مانند پلاسکو که در یک روز حدود سی نفر جان خود را از دست میدهند به شدت و البته در لحظه واکنش نشان میدهد و به مرگ و میر جادهای که هر روز در حدود هفتاد نفر میباشد هیچ واکنشی نشان نمیدهد. از این گونه واکنشهای احساسی بسیار وجود دارد. اما نکته این است که این جامعه به شدت دروغگو شده است و ارزشهای اخلاقی در آن روز به روز بیشتر به اضمحلال میرود. این گفتار من همان لعنت به تاریکی است که شاید نتوانم برای ایجاد روشنایی در آن شمعی روشن کنم. هر چند صداقت و پایبندی به اخلاق خود به تنهایی میتواند مزایایی برای انسان داشته باشد.
سلام و ادب
نقاط ضعف تلگرام را بزرگنمایی کردی و نقاط قوت آنرا خفیف شمردی!
تلگرام میتواند همین نوشته های شما را نیز پوشش دهد؛ پست های جدید را به اطلاع مخاطب میرساند؛ تعداد مخاطبان را در معرض دید قرار می دهد؛ به سادگی قابل اشتراک گذاری با دیگران است و …
در مقابل فناوری جدید، مقاومت نکنید!
سلام. درست میگویید. کسی که در مقابل سیل مقاومت میکند، به زودی آب او را پس خواهد زد. اما کسی که در مقابل سیل یک جوی باز میکند، میتواند از مزایای آن استفاده کند. ممنون از انتقاد درست و سازنده شما.
اول: دوازده سالگی روز نوشت های بهساد را تبریک می گویم. همچنان ادامه بدهید. خوانندگان وبلاگ خیلی کمتر از قبل شده اند ولی همچنان وجود دارند. شاید وقت آن شده که غنای بیشتری به وبلاگ داده شود. مثل دور هم جمع شدن های خوانندگان وبلاگ، استفاده از شبکه های اجتماعی برای افزایش ضریب تکثیر و غیره. از تلگرام خیلی خوشم نمیاد ولی اینستا یا لینکدین شاید بتوانند مخاطبان را به وبلاگ بکشانند یا این که خودشان انتقال دهنده افکار وبلاگ نویس باشند.
دوم: دولت کارفرمای جذابی نیست. اما مشتریان غیر دولتی هم زیاد نیستند. ایده خاصی دارید؟
سوم: مردم بیشتر دنبال بهانه می گردند برای گفتگو و در ارتباط بودن با هم. پلاسکو بهانه است. صد تا پلاسکوی دیگر اتفاق بیفتد مردم رغبت نمی کنند ساختمان هایشان را ایمن تر کنند، نمی روند اطلاعاتشان را از آتش نشانی افزایش دهند و یاد نمی گیرند که از بیمه استفاده کنند. این رفتار همیشگی مردم است و تغییر آن خیلی سخت است.
سلام
از محبتی که همواره و همیشه داشتهاید سپاسگزارم. با جنابعالی موافقم که باید غنای بیشتری به وبلاگ داده شود و خوانندگان و نویسندگان وبلاگ هم باید ارتباط بیشتری باهم داشته باشند.
در مورد ایده برای مشتریان هم واقعیت این است که باید به نیازهای عامه مردم توجه کرد. در بهساد هنوز با تشخیص و پاسخگویی نیازهای عامه فاصله داریم، اما جهت گیری استراتژیک را از بازار دولتی شروع کردهایم. یک ایده خوب به نظر کار برای خارجیهاست که راه و روش و استیل خودش را میخواهد و یادگیری اصول رقابت جهانی به خصوص با هندیهایی که بسیار ارزان و تا حدی خوب کار میکنند.
بازم بنیوسید آقای آواژ – الان که مشکلات بیشتره نوشتن و ادامه دادن بیشتر میچسپه حداقل که برایم اینطوره – با راحتی و آسودگی میانه ی خوشی ندارم! تلگرام در نهایت واسه هماهنگی ابزار خوبیه مثلا گروه تلگرامی باشگاه یا گروه تلگرامی شرکت (در همین حد) – جای تفکر و تامل و اندیشیدن نیست – موفق باشید
سلام
چشم، بیشتر مینویسم. در مورد تلگرام هم درست میفرمایید یک ابزار هماهنگی و ارتباطی خوب هست که در ایران به بدترین شکل ممکن استفاده میشود.
سلام
بنده همیشه از خوانندگان وبلاگ شما بوده و هستم. اما به دلایل مختلف که مهمترین آن استفاده از خوراک خوان است، عموما نظری ثبت نمیکنم.
لطفا به نوشتن ادامه دهید. تشکر
سلام
از محبت جنابعالی سپاسگزارم. امیدوارم بتوانم نویسنده خوبی باشم.
سلام و وقتتون بخیر
صحبتتون درست من هم حدود پنج شش سالی وبلاگ نویس بودم و بخاطر نبود خواننده و البتههههههه دلیل محکمترش از بین رفتن وبلاگم و اینکه دیگه اپدیت نمیشد از اونجا نقل مکان کردم و با دوستان سایت زدیم که البته اینجا هم خبر خاصی نیس ولی من هم دست از نوشتن برنمیدارم.
خوشحال میشم میبینم شما دوستان هستید.
پاینده باشید خداقوت