اندر حکایت حقوقهای نجومی مدیران دولتی
نگاه میکنم به مدیر دولتی که میگوید بودجه نداریم تا هزینه پروژه را پرداخت کنیم و بعد میفهمم خودش چند برابر آن پروژه حقوق میگیرد.
آقای «شهردار» را یادم میآید که به من میگفت که قانون اجازه این کار را به من نمیدهد و بعدها به جرم گرفتن رشوه محکوم شد.
به یاد آقای معاون میافتم که با من بر سر دو میلیون تومان چانه میزد و خودش حقوق چند ده میلیونی میگرفت.
وام گرفتن که خودش داستانی است به خصوص وقتی که وامهای بدون بهره حضرات را میشنویم.
حقوق ۲۴۰ میلیون تومانی مدیرعامل بانک رفاه متعلق به صندوق تامین اجتماعی را پیش رو تجسم میکنم و جریمههای نا به حقی که این سازمان از بهساد و مانند او به بهانههای واهی کسر میکند.
و حقوقهای چند ده میلیونی و دزدیها و رشوهخواریهای مدیری را در ذهن مرور میکنم که سازمان او چندین ماه است که حقوق نداده و در شرف ورشکستگی است.
اگر آقایانی که خاصه خوری میکنند پول سواد، مدیریت و تدبیر خود را میگرفتند، حرفی نبود. دهها مثال از بیسوادیشان دارم و صدها مورد از سوء تدبیر. چه نیاز به این نشانها، از کوزه همان تراود که در اوست. رنگ رخسار خبر میدهد از سر درون. بانکها در شرف ورشکستگی هستند و صنعت در حال نابودی. ماهی ز سر گنده گردد نی ز دم.
سلام و خسته نباشید
نیاکان هستم از ایلام
گاهی اوقات، سالی یا چند ماه یکبار، سری به سایت شما می زنم. امشب هم در جستجوی کتابهایی با عنوان تفکر سیستمی و نیز کتاب آقای دکتر مختاری سری به سایت شما زدم. یادداشتهای شما بسیار خواندنی است به خصوص اینکه دستی بر آتش ادبیات دارید. امیداوارم همیشه سلامت و موفق باشید.
راستی، حوزه حمل و نقل هم یک حوزه پرچالش و در عین حال نیازهای اطلاعاتی (سیستمهای اطلاعاتی است). می تواند موضوع تحقیقات بازاریابی شما باشد.
بااحترام -نیاکان – تیرماه ۹۵
مملکت بی قانونیه واقعا جای افسوسه. حتی قبایل آفریقا و تمدن های هزار سال پیش و چادر نشینان صحرای گوبی مغولستان هم قوانین و چهارچوب های بهتری از الان کشور داشته و دارند. چیزی به اسم قانون وجود ندارد یا اگر هم است فقط بر علیه ضعفا اجرا میشه.