بازهم داستانی از سازمان تامین اجتماعی
قصه پر غصه سازمان تامین اجتماعی را پیش از این نوشته بودم بخوانید. همان سازمانی که حالا خود شاکی رییس سابق خود است. چندی است که در کش و قوس تعامل!! با آنها هستیم.
خلاصه موضوع این است که با تنوع مشتریانی که در سطح کشور داریم، حضرات قبول ندارند که ما به ماموریت میرویم و تمام مستندات و دلایلی را که اعم از حکم ماموریت، گزارش ماموریت، بلیت هواپیما، قطار، اتوبوس، فاکتور آژانس، فاکتور هتل و رستوران مربوط به شهرهای دیگر را قبول ندارند و به همین دلیل هیچ یک از هزینه های ماموریت ما را به رسمیت نشناخته و بابت این موضوع که «ما که ماموریت نرفتهایم، چرا هزینه آن را آورده و از بیمه معاف کردهایم (در قانون هزینه ماموریت از پرداخت حق بیمه معاف است)» جریمه هم شده ایم.
با تمام تمرینهای خویشتنداری و مدیریت ذهن که دارم، از کوره در رفتم. نمیفهم وقتی که خود آنها در ظاهر حرف ما را تایید میکنند و در عمل به هیچ کجا نمیرسیم. امیدواریم پولی که چنین به ناحق از شرکتها میگیرند، صرف کارگران بشود. دردش کمتر خواهد بود.
مالیات هم به همین شکل عمل میکند – یعنی درآمدهایتان را کامل و بدون سوال قبول میکند ولی هزینه ها را قبول نمیکند نمیدانم دقیقا وظایف این ارگانهای دولتی کسب در آمد است یا اجرای قانون؟ تمام تلاششون فشار به کسب و کارهاست تا هر طریقی درآمد کسب کنند
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا نگذارند که تو در ایران کار مثبتی انجام دهی! از سازمان امور مالیاتی هم خلاص شوی، اداره کار به سراغت میآید و انواع و اقسام ادارههایی که هر روز سر و کله یکی از آنها پیدا میشود.