داستان رشوهخواهی یک کارمند
از کم نوشتن راضی نیستم. اما با احتساب اتلاف وقت زیادی که گاه دارم، دچار کمبود وقت هستم. مدتی با خودم کلنجار میرفتم تا در مورد نوشتن مطلبی که اکنون میخواهم بنویسم تصمیم گرفتم. مطلبی که شاید تکراری باشد.
چندی پیش بود که در راستای فعالیتهای بازاریابی به یک سازمان خیلی بزرگ رفتم. نرمافزار آمار را معرفی کردم و وارد صحبتهای مقدماتی بعد از دمو شدیم. این موضوع را مطرح کردم که: “حاضر هستیم برای اینکه نرمافزار را مورد بررسی قرار دهید، یک نسخه از نرمافزار را به صورت آزمایشی و رایگان (مدت محدود) در اختیار شما قرار دهیم.” مقابل من سه نفر بودند، یک خانم و دو آقا. خانم کارشناس ضمن صحبتهایش اشاره مختصری داشت که باید «انتظارات آنها نیز برآورده شود!». فکر میکردم که پالس فرستاده شده را درست گرفته باشم. برای همین مجبور شدم که اول از همه سنگهایم را با آنها وا بکنم و توضیح دادم که: “ما همه انتظاراتی را که در چارچوب یک سامانه آماری دارید در محدوده کارکردهای نرمافزار برآورده خواهیم کرد”. ادامه جلسه شک من به یقین نزدیک شد که خانم کارشناس گفت که “تجربیات گرانقیمتی در استقرار سامانههای آماری داریم، که میتوانیم این تجربه را در اختیار شما نیز قرار دهیم”.
جلسه تمام شد و قرار شد که ما کاتالوگها را این بار با ایمیل ارسال کنیم و منتظر تماس آنها بمانیم. چند هفته بعد دوباره تماس گرفتند و درخواست جلسه داشتند. بر خلاف جلسه اول، این جلسه فقط با حضور خانم کارشناس و من تشکیل شد. نیازی به ارائه دمو هم نبود. خانم کارشناس گویی بخواهد یک مطلب را برای یک آدم خنگ توضیح دهد، گفت که “درست است که شما با نصب و راهاندازی نرمافزار آزمایشی انتظاری ندارید، اما ارائه تجربه ما بی انتظار نیست.” خیلی شفاف برای او توضیح دادم که بهساد بین انتخاب «یک قرارداد چند میلیارد تومانی به همراه پرداخت رشوه و باج و …» یا «یک قرارداد ساده چند ده میلیونی بدون پرداخت رشوه» به سادگی و بدون هیچگونه شکی قرارداد ساده «چند ده میلیونی بدون رشوه» را انتخاب میکند. به او گفتم که «مرگ» معیار و میزان خوبی برای زندگی است و اگر زمانی برای انجام کاری شک داشته باشم، فکر میکنم که اگر بدانم که تا یک ساعت دیگر خواهم مرد، بازهم آن فعل غیراخلاقی پر منفعت مالی را انجام خواهم داد یا نه؟ توضیحاتم شفاف و صریح بود. جلسه با این صبحتهای من تمام شد.
روز پنجشنبهای بود که یک موبایل ناشناس با موبایل من تماس گرفت. خانم کارشناس این بار خیلی واضح به من گفت که بابت آزمون نرمافزار ما مطالبات مالی دارند! همچنین به ازای معرفی هر نسخه ( میتوانست تا ۲۰ نسخه باشد) به سازمانهای زیرمجموعه درصدی از آن قرارداد را میخواهند. قرار شد که نتیجه را به آنها اطلاع دهم!
البته چون نتیجه مشخص بود، تماسی با آنها نگرفتم.
اگر ما بخواهیم با یک سازمان قرارداد ببندیم، از کارشناس و مدیر و معاون و ذیحساب و دهها نفر دیگر باید آن قرارداد را تایید کنند. اما در مورد فساد اداری موضوع به حدی روتین شده است که یک کارشناس با اختیارات کامل از طرف رییس و احیانن مدیر خود وارد مذاکره حرفهای میشود.
بی جهت نیست که مسئولین کشور میگویند که فساد در کشور ما سیستماتیک شده است. (مطلب ۱ ، ۲)
البته به نظر من اراده جدی و محکمی نیز برای برخورد با فساد اداری و اقتصادی در کشور به اثبات نرسیده است. هر شب که مسئول مربوطه آن سازمان بزرگ در اخبار از اقداماتش میگوید، با خود میگویم، “هی فلانی بیخیال، تو تا دو سطح سازمانی پایینتر خودت را هم نمیتوانی مدیریت کنی، چطور از این همه اقدامات صحبت میکنی؟!، خدمات برخی سازمانها چقدر گران برای مردم تمام میشود!!”
با سلام و عرض ارادت خدمت شما
بابت نوشته بالا و البته دیگر نوشته ها از شما سپاس گذارم.انشالله راهی باشه ابتدا برای اصلاح خویش و نظام پر فساد اداری و … ما.همیشه نوشته های شما رو دنبال میکنم البته این به دلیل همسو بودن جریان فکری در این زمینه با شماست.بارها با مدیران شرکتی که الان به عنوان برنامه نویس مشغول به کار هستم به بحث در این زمینه میشینیم ولی میگن چون نظام و شکل کار به این صورت میخواد ما نمیتونیم دروغ نگیم نمی تونیم رشوه ندیم نمی تونیم … .در صورتی که خودشون همیشه حرف از راستی و صداقت و کار درست و … حرف میزنن.وقتی خودت هر کار غیر حرفه ای و غیراخلاقی رو در برخورد با دیگران انجام میدی چه انتظاری میتونی داشته باشی که دیگران برخورد و رفتار مناسبی با تو داشته باشن.امیدوارم بیشتر از نوشته ها و تجربیات شما آشنا بشم و استفاده بکنم.با تشکر
سلام
شما محبت دارید جناب ابراهیمی. من در خدمت شما هستم.
واقعا جای تاسف دارد و چیزی نمیتوان گفت.
یاد دیالوگ بهروز وثوقی توی فیلم تنگسیر افتادم که میگفت این چه مملکتیه که وکیلش دزده . دکترش دزده . قاضی دزده . به کی باید پناه برد!!
سلام…
به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خویش را…. اما چاره ای نیست باید از درون خود را محکم کرد و گاهی هم آدم کم میآورد.
قبل از قصه پر غصه فساد در ایران که دیگر بخشی از بدنه جامعه شده نکته ای که توی مطلب شما مرا رنج می داد وجود فساد آن هم از این گونه در آن خانم کارشناس است (اگر حقیقتا منظور شما خانم بوده است). با اینکه شاید برای دیگران عادی باشد اما برای من فساد در خانم ها هیچ گاه عادی نبود.
مسئله دیگر اینکه همیشه چنین فکر می کردم که جامعه با هر نوع صفات خوب یا بدی که رشد کرد دیگر غیر قابل تغییر است. مثل مردی که در ۳۰ یا ۴۰ سالگی شخصیتش شکل گرفته و شما دیگر نمی توانی (لااقل به راحتی) او را تغییر دهی. مثلا توی مقوله ازدواج همیشه می گفتم اگر کسی صفتی را در طرف مقابل خوشش نیامد انتظار نداشته باشد که می تواند بعد از ازوداج آن را تغییر دهد. یا بپذیرد و کنار بیاید یا وصلت نکند. نتیجه اینکه تنها امید ما برای مبارزه با فساد، ایجاد مکانیزمهای موثر مبارزه با آن (قانون محکم و جامع به همراه شفاف سازی حقیقی) است تا بلکه از کنار آن شاید شاید بتوانیم در سال های پس از آن امید به تغییر صفات بد هم داشته باشیم. تاکید می کنم شاید. یکی از نشانه های اینکه قانون ما خنده داره همین تفسیر های کاملا متفاوتی هست که توسط گروه های مختلف توی جامعه از آن میشه و یا این دعواهایی که بین مجلس و دولت بر سر قانون همیشه در جریانه. از برنامه ششم توسعه تا بحث بودجه، صندوق توسعه، نهادی های استثناها یا مستقل، قاچاق، خودرو سازی و … باور کنید من نمی دونم چجوری با این قانون مبهم میشه به پیشرفت امید داشت! به نظم امید داشت! به …
شاید یک روزی یک مجلس خوب آمد و پس از آن قانون خوب. توی مملکت ما مردم امیدشون به دولت خوب است نه مجلس خوب. چرا که گویی به نظرشان نتواسته در راس امور باشه. تفسیر شما از اینکه هر دولتی که می آید می تواند همه چیز را زیر و رو کند چیست؟ به نظر من قانون بد.
سلام اقای اواژ میخواستم کمک من کنید من میخوام یه شرکت کامپیوتری تاسیس کنم ولی واقعا شک دارم من بصورت شخصی اموزش دیدم و الان یه متخصص شبکه شدم میخواستم بدونم نظر شما چیه میشه ۵ مین زمان بدین باهاتون مشورت کنم میخوام یه شرکت خلاق و نو اور تاسیس کنم
سلام.
به نظر من که به دنبال یک شغل آبرومند باشید! با این حال در خدمت شما هستم. ۰۹۱۲۹۵۹۰۷۴۹