علم بهتر است یا ثروت؟!
البته واضح و مبرهن است که…
از این جمله کلیشهای در ابتدای انشاهای دانشآموزی که بگذریم بحرانهای نقدینگی و اقتصادی مملکت هر بدی که داشت و دارد، یک خوبی برای امثال من داشت که بر روی این موضوع فکر کنیم که علم بهتر است یا ثروت. شاید گاهی از لج پولدار نشدن با خود بگوییم که ما به دنبال علمآموزی و کار دانشمحور هستیم که البته در این حالت امر به ما مشتبه شده. اصولن مطالعه و علمآموزی جایگاه چندانی در جامعه ما ندارد و نباید ناتوانی در به دست آوردن ثروت را با نخواستن پول یکی دانست. دست ما به پول نرسیدن با بو دادن پول فرق دارد!
اما اگر به طور کلی بخواهیم نگاه کنیم، وجود پول به طور محض به وجود آورنده دو عارضه مهم در زندگی است. عارضه اول که به آن (Adaptation) یا همان تطبیق گفته میشود، این است که آدمی خیلی زود به آنچه که دارد، عادت میکند. اجازه دهید که موضوع را با چندمثال بیان کنم. چندی پیش در یکی از سفرها در هواپیما، اینترنت پرسرعت (هر چند با هزینه بالا) برقرار بود و به عبارتی آنلاین شدم. بعد از گذشت نیم ساعت اینترنت قطع شد و من احساس میکردم که چیزی کم است. چیزی که تا نیم ساعت پیش، حتی درکی از داشتن آن وجود نداشت! نبود اینترنت سخت بود و احتمالن اگر من عادت بیشتری به آن داشتم، فریاد اعتراض من را هم بلند میکرد. اینگونه است که دنیا خیلی زود خود را به مردم بدهکار میکند. یا فرض کنید که وقتی ما ماشین و یا خانه جدید میخریم جذابیت آن فقط یک هفته تا ده روز است و دیگر برایمان همان احساسی را دارد که ماشین و یا خانه قبلی داشت!
اما عارضه دوم این است که همواره افرادی وجود دارند که از نظر ثروت و داشتههای زندگی بالاتر از ما هستند و به دنبال ثروت بودن باعث میشود که هیچ وقت از داشتههای خود راضی نباشیم و چشممان به داشتههای دیگران باشد. همیشه خانه/ماشین/ امکاناتی وجود دارد که ما نداریم و همینها باعث میشود که داشتههای خودمان نیز برایمان زهر! شوند.
این دو عارضه شادکامی زندگی ما را از بین میبرند. در مقابل «فهمیدن» و «دانستن» نقطه مقابل «ثروت» است. ما همیشه با اندکی «درک» و «فهم» احساس میکنیم که فهیمترین و داناترین فرد روی زمین هستیم و کم پیش میآید که از سطح درک و دانش و دانایی خود ناراضی باشیم و یا حداقل این ناراضی بودن یک دهم آن نارضایتی نداشتن پول باشد. البته این احساس در مراحل ابتدایی وجود دارد. کمی که پیش میرویم، وزن دانستههاست که ما را به واقعیت خود آشنا میکند و لذت پر باری و افتادگی را در سلولهایمان هجی خواهیم کرد. مطالعه و یادگیری اندیشه را صیقل میدهد، آنچنان که بتوانی خود را در آینه خود ببینی و کدام معرفت و شناخت بالاتر از معرفت و شناخت نسبت به خود است.
پینوشت: تاخیرهای من در نوشتن، زیاد میشود. میدانم این خوب نیست. سعی در ترک این تاخیرها دارم، غم نان اگر بگذارد!
با سلام
لطفاً به این سایت هم سری بزنید موضوع آن در همین زمینه می باشد.
http://www.saaedbook.com