درخواست همکاری برای منشی
برای بخش اداری شرکت به دنبال مسئول دفتر و به عبارتی منشی هستیم. اطلاعیه زده ایم و عده ای هم فرم ارسال کرده اند. در اطلاعیه قید کرده ایم که لیسانس فنی/ علوم پایه نمی گیریم. هر کسی را بهر کاری ساخته اند. قرار نیست یک مهندس در جایگاه یک منشی بنشیند، همان گونه که یک منشی هم با توجه به کارکردهایی که از او انتظار می رود، نمی تواند جای یک مهندس کامپیوتر و توسعه دهنده سیستم بنشیند.
چیزی که اینبار خیلی اذیتم کرد این بود که برخی با معدل های بالا و مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه های خوب، درخواست کار برای منشی داده بودند. برایم سنگین و غیر قابل هضم است که کسی حداقل شش سال درس بخواند تا مهارتی کسب کند و بعد بخواهد آن درس و آن مهارت (به یقین کسب نشده) را کنار بگذارد و به اموری بپردازد که هیچگونه ربطی به تحصیل او نداشته اند.
بیشتر…
در مصاحبه می پرسم که حاضر هستی دروغ بگویی؟ می گوید، اگر شما بخواهید بله… هیچ آثاری از شک و تردید هم در چهرهاش پیدا نمیشود. باید ادامه دهم؟
هر وقت کمی عمیقتر به جامعه و دانشگاه و آموزش عالی و بازار کار نگاه می کنم، سرم گیج میرود و همه اینها به دور سرم می چرخند.
پدری که شاید به زحمت خرج تحصیل فرزندش را متحمل شده
سالیان عمری که گذشته
تضادهای درونی میان تحصیل و شغلی که فرد بدان اشتغال پیدا کرده
استادی که درس خود را خوب ارائه نداده
دانشگاه بی کیفیت
پذیرش فله ای دانشجو
سیستم های تبعیض آمیز و رانتی پذیرش افراد در بخش دولتی
آرزوهایی که به باد رفته…
ارزشهایی که به سادگی به خاطر پول مسخ شدهاند
سراب تحصیل
و جامعه و افرادی که ، روز به روز بیآرزوتر و خالیتر میشوند…
بی خیالی مد شده آقای آواژ همینطور بی آرمان بودن و نداشتن هیچگونه سوالی در ذهن خود .
بالعکس همه انبوهی از جوابها را حفظ کرده اند که مثل رگبار تحویلت می دهند . هیچ کس از خودش نمی پرسه چرا !!! چرا من باید سر این کار بروم ؟ چرا بیکار هستم ؟ چرا اینقدر حقوق میگیرم و چرا من رو استخدامم میکننند ؟ کسی که سوالی تو ذهنش نداره باید هم بی خیال باشه
یک جور مسخ شدگی تار و پود همه را گرفته… پول هویت همه شده.
سلام
یک استادی داشتم که میگفت آسمون همه جا آبی است چه دانشگاه MIT چه دانشگاه تهران،چه دانشگاه علمی کاربردی
مشکل اول خود دانشجوست که فکر میکند هنور دانش آموز است باید حاضرو آماده همه چیز را تحویلش دهند
تازه اگر همه چیز آماده باشد صدای اعتراضش در می آید که چه چقدر سخت؟بعد همچین آدمی فارغ تحصیل می شودتا اجداد استاد را زیر باد نفرین وفحش می گیرد که هیچ چیز به ما آموزش ندادند
بعد آقای آواژ انگار بی پولی نکشیدی آدم که به پول محتاج می شود دست به هر کاری می زند
با نظر شما موافقم
۱- کسی که انگیزه نداره پس براش مهم نیست اینده اش چی میشه
۲- کسی که کاری بلد نیست، چه فرقی داره کجا مدرک گرفته، در هر صورت برای اینده باید کاری داشته باشه و خرج زندگیش پیش بره قرار نیست چون کار بلد نیست تا اخر عمرش منتظر تخصص در رشته تحصیلی باشه
۳-دانشجو نمیدونه هدفش از اومدن به دانشگاه چیه – صرفا دنبال مدرک میان
سلام
این همان مسخ شدگی است که جامعه ما به آن مبتلا شده. مدرک تحصیلی هم مثل آشپزخانه اوپن مد شده. بدون این که هیچ عمق تفکری در مورد آن وجود داشته باشد.
سلام
۱-با این که مشکل اول خود دانشجو است، موافقم. اما نباید از نقش تربیتی دانشگاه غافل شد. مسئله این جاست که MIT دانشجوی فلهای نمیگیرد. دانشگاههای ایران، چرا… ضرب المثل قدیمی وجود دارد که میگوید «درس معلم ار بود زمزمه محبتی، جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را». وقتی ارزشها عوض میشوند، عوضیها ارزش میشوند. آن وقت استاد دانشگاه هم ارزش وجودی خود را از دست میدهد، انگیزهاش را از دست میدهد. استاد بیانگیزه، دانشجوی بیانگیزه تربیت میکند.
از طرف دیگر، دانشجویی که فلهای پذیرش شده و استعداد درس را ندارد، باز استاد را بیانگیزه میکند. همه اینها و بسیاری از پارامترهای دیگر، شالوده و بنیان آموزش عالی کشور را به نابودی کشانده و خروجی هم که مشخص است دیگر…
۲- موضوع ما این نیست که چرا هر کسی تن به هر کاری میدهد. موضوع این است که وقتی شرکت بهساد در به در به دنبال یک مهندس نرمافزار خوب میگردد و پیدا نمیکند، چرا یک مهندس نرمافزار برای تصدی منشیگری فرم پر میکند. موضوع این است که ما در تمامی رشتههای علوم با کمبود کارشناس واقعی روبرو هستیم. درد این است…
با سلام ممنون از زحماتتان و دیدگاه بسیار نیکوی شما. من خودم دانشجوی ارشد مشاوره هستم وبرای فراهم کردن هزینه دانشگاه ازاد نیاز به کار دارم ولی هرجایی را نمی پسندم ولی کار درمدرسه یا دانشگاه را بخاطر بودن درفضای علمی و دانش آموزی یا دانشجویی را دوست دارم برای همین اگر در دانشگاه هم کارباشد می پذیرم. زیرا بودن درکنار دانشجویان یا اساتید مرا شاد و سلامت نگه می دارد.