سیزده! قدم برای حرفهای شدن
چگونه یک متخصص مطرح شویم:
با توجه به این که این روزها هر کسی هر ادعای تخصصی را دارد، برای آن عزیزان که احیانا از قافله عقب ماندهاند یک راهنمای عملی متخصص شدن تهیه کردهام که امیدوارم مفید واقع شود:
مواد لازم برای متخصص مطرح بودن:
- مدرک دانشگاهی به میزان لازم (هر چه بیشتر بهتر)
- داشتن وبسایت، وبلاگ، صفحه LinkedIn و Facebook و ….
- ادعا
- بیمسئولیتی
روش تهیه:
- شما برای متخصص مطرح بودن (فرقی نمیکند در کدام یک از زمینههای مشاوره مدیریت، مهندسی، فناوری اطلاعات، گرافیک و …) اول از همه نیاز به مدرک دانشگاهی دارید. این مدرک به سادگی و به طور آزاد! در بسیاری از به اصطلاح دانشگاههای کشور قابل خریداری است. حواستان باشد که شما برای یادگرفتن به دانشگاه نمیروید. اگر در مقاطع دکتری و کارشناسی ارشد مایل به خریداری مدرک هستید، پایان نامه شما نیز قابل خریداری است. بستگی به کلاسی که لازم است مدرک شما داشته باشد، از پیامنور و دانشگاه آزاد و غیر انتفاعی تا پردیسهای پولی دانشگاههای دولتی همه در خدمت شما هستند. کافیاست سر کیسه را شل کنید…نکته مهم این است که مهم نیست که مدرک شما خیلی هم با زمینه فعالیت شما مرتبط باشد. مهم خود مدرک است که شما را مهندس و یا دکتر صدا کنند.
- پس از خریداری مدرک، باید برندینگ شخصی خود را انجام دهید. این روزها LinkedIn خیلی کلاس پیدا کرده! یک صفحه برای خود ایجاد کنید و به دوستانتان بگویید بیایند در تمامی زمینههایی که ادعا دارید شما را Endorse کنند. این کار را به طور متقابل برای آنها هم انجام دهید. شما در چند روز در بسیاری از زمینهها دارای تخصص میشوید. آقایان عکس با کراوات و خانمها عکسهای بیحجاب و یا نیمه بیحجاب دلبرانه را فراموش نکنند. میتوانید خود را یک مشاور مدیریت، مدرس، محقق، گرافیست متخصص، برنامه نویس و یا کارشناس فناوری اطلاعات معرفی کنید. اگر در یک شرکت یک برنامهنویس پیزوری بودهاید که ده نفر باید اشکال کار شما را بر طرف میکردند، خود را «برنامهنویس ارشد» معرفی کنید.
- وجود Facebook و Twitter نیز کمک زیادی به پرسنال برندینگ شما انجام میدهد. اینجا از LinkedIn هم فضای بیشتری برای کار و عکس وجود دارد.
در شبکههای اجتماعی حرفهای شیک بزنید! مطمئن باشید که کسی شما را پشت چراغ قرمز که دارید به خودروی جلویی فحشهای آبدار میدهید به یاد نمیآورد. عضویت در صفحاتی مانند «سیری در اندیشههای انسانهای خوب» و از این دست پیشنهاد میشود. لایک کنید و از این طرف و آن طرف یک سری مینیمال پیدا کنید که لایک خور بالا داشته باشد.
- در Twitter خود غر بزنید و به دیگران (از جمله نویسنده این متن) فحش بدهید و آنها را تحقیر کنید.
- در وبلاگ خود مطالبی منتشر کنید مانند «ده قدم برای فلان شدن، بیست روش برای بهمان شدن، موفقیت در پنج مرحله و …»
- شیکپوش و خاص پوش باشید. برندهای معروفی برای لباس وجود دارد که باید به نحوی مارک آنها را در چشم مردم فرو کنید.
- ابزار و موبایلهای باکلاس فراموش نشود، Iphone که آخر کلاس است. کسی چی میداند که نهایت استفاده شما از یک تلفن همراه هوشمند، عضویت در گروههای وایبر برای برخورداری از جوکهای مشمئزکننده قومیتی است.
- در جلسات از مخففهای سه حرفی و عبارتهای دهان پر کن استفاده کنید. مهم نیست که کسی معنی آنها را بداند یا نداند، مانند داستان پادشاه لخت کسی از شما چیزی نمیپرسد.
- اصطلاحات نو و جدید ابداع کنید. عبارت «موتور پیشرفت شغلی، با استفاده از سوخت نیمهجامد خدمات مشاوره من» یک عبارت جذاب است که خیلیها را اغفال میکند. باور کنید با همین روش خیلیها احساس میکنند موشک هستند و قرار است به فضا بروند.
- اقیانوس وسیعی از اطلاعات باشید به عمق ۲ سانتیمتر، در مورد فوتبال، پزشکی، سیاست و مذاکرات هستهای و تاثیر آن بر اقتصاد کشور اظهار نظر کنید. در مورد سینما، هنر، عشق، روانشناسی رابطه، فرآیندهای تولید و هر موضوع دیگر اظهار نظر کنید. وراجی چیز خوبی است، اگر حرف نزنید دیگران فکر میکنند لال هستید.
- برای وجود مردم، وقت آنها و کار آنها ارزش قائل نباشید. دیگران آفریده شدهاند تا به شما سود برسانند. مهمترین هدف کسب درآمد است! زرنگی یعنی همین!
- قیمتهای آنچنانی بدهید. اعتماد به نفس در قیمت بالا دادن شما را طوری معرفی میکند که گویی بهترین و گرانترین متخصص حوزه خود هستید. به خاطر داشته باشید که هیچ کس به یک متخصص ارزان اعتماد ندارد!
- بی مسئولیت باشید. به هیچ وجه مطالعه نکنید. کارهایی را که به شما میسپارند، بیدقت و پر اشتباه انجام دهید. برنامههایتان پر از باگ و خطا باشد و آنها را تست نکنید. اگر کار گرافیک انجام میدهید حواستان باشد که میتوانید از عکسها و مدلهای اینترنتی کپی کنید و ایده بگیرید، خلاقیت را فراموش کنید.
تبریک میگوییم! شما الان یک متخصص مطرح در حرفه خود هستید.
به فضای فعالیت حرفهای ایران خوش آمدید!
جالب بود، هرچند فکر می کنم این متن اگر به صورت برعکس لباس تحریر به تن میکرد، هر چند همان مفهوم را توضیح میداد اما جالبتر بود.
مورد آخر بسیار جای گوشزد کردن داره.
سلام
یعنی اینکه زبان طنز را استفاده نمی کردم و می نوشتم که چطور افراد می توانند یک کارشناس واقعی باشند؟
بله.
مثلا: در اکانت Twiter خود اینقدر غرر نزنید و سعی نکنید افراد رو تحقیر کنید بلکه شخصیت ها و روش ها رو به چالش بکشید و انتقاد کنید.
ممنونم مطلب جالبی بود یه مطلب در وبلاگم نوشتم در مورد Show-off که با اجازه شما اینجا میزارم :
Show-off
نمیدونم چقدر با این کلمه آشنا هستید ؟ ولی احیانا دور وبر خودتون زیاد این قضیه را دیدید ! ظاهر سازی یا وانمود کردن خود به مهم بودن یا حرفه ای بودن در کاری که واقعا تخصص و تبحر نداشته باشی یک جور دروغ که اول به خودت میزنی و بعد به دیگران یک جور تهرانی بازی ولی نمیخوام بگم که کلا این قضیه بده ظاهر سازی یا حرفه ای جلوه دادن وقتی یک تکه از پازل گم شده شما باشه قطعا میتونه کار یا بیزنس شما رو تکمیل کنه ولی وقتی تمام بیزنس شما show-off باشه این دیگه خیلی چرنده . سمینارهای بازاریابی و موفقیتی و فروش رو تویتهران برگزار میکنند بعد استاد گرامی سمینار با تهرانی بازی کامل که یقین دارم تا الان یک خودکار هم نفروخته با برایان تریسی عکس میگیره و زیرش مینویسه سمینار فروش و….. مگر میشود با عکس گرفتن کنار برایان تریسی نویسنده و فروشنده و معلم شد ؟ مگر میشود با دوستی و رفاقت با فلان برنامه نویس خارجی برنامه نویس شد ؟ با حرف زدن مگر میشود کاری انجام داد …یکی از رفقا چند روز پیش چیز جالبی در مورد دانش تهرانی گفت : گفت یک دانش سطحی و هردمبیل و بی ربط از چیزهایی زیاد .
و به نظرم فقط به درد این میخوره وقتی در جمعی صحبت از مثلا تانکر سوخت میشه شما بتونید جمله ای روپرت کنید اون وسط و قطعا یک سوال بیشتر از اون قضیه رو نمیتونی جواب بدی .
SHow off
یعنی خودت رو حرفه ای نشون بدی وقتی آماتوری خودت رو ثروتمند نشون بدی و قتی تو گل گیر کردی فروشت رو میلیاردی جلوه کنی وقتی میلیونی میفروشی ..کارکنانت رو صد نفر آمار بدی وقتی همش ۱۰ نفر هستید در یک کلام یعنی خالی بندی بدون پشتوانه و عقبه . یادمه وقتی سرباز بودیم قبل از اینکه سرهنگ بیاد تو آسایشگاه کل آشغالها و کثافت ها را زیر تخت قایم میکردیم در واقع مشکل را جا به جا میکردیم و اون رو حل نمیکردیم …الان دقیق SHow off کار همون تخت رو میکنه ضعف هامون رو پشتش قایم میکنیم و یک مسکن کوتاه مدت برای یک بیزنس کوتاه مدت درست میکنیم .
در کل میخوام بگم اگر show off یک تکه از پازل بیزنس شماست که هنوز بیزنس شما اون رو کم داره قطعا باید دنبالش برید ولی اگر عمده کسب و کار شماست به نظرم شبیه ساختن خونه روی دریا س دیر یا زود زیر آب میره … این روزها نمیشه به راحتی دروغ گفت و کسی متوجه نشد و حتی اگر بتوان دروغ گفت نیشود آن را ادامه داد .
سلام
خیلی خوب و جامع نوشتید. به خصوص این عبارت تهرانیبازی خیلی جالب بود. تهرانیها به طور عمده یک لایه بسیار نازک از کلاس و ادب دارند که بعد از دو روز تعامل به راحتی کنار میرود و آن چهره واقعی خسته، عصبی و پر از فشار به سادگی پیدا میشود.
البته این موضوع من جدای از باسواد بودن و یا خالی بند بودن است. این جور افراد (هم با سواد و هم بی سواد) همه جا وجود دارند. اما فشار عصبی و خستگی در تهرانی ها بسیار زیاد دیده می شود. همچنین، پیچیدگی رفتاری
سلام.
من هم با اجازه شما نظری می دهم.
به نظر این حقیر، زیاد هم نمی توان به این گونه افراد خرده گرفت. بلی روش مشمئز کننده است اما آیا شما جایگزینی دارید؟
از دو منظر این موضوع قابل تامل است:
۱. اول اینکه بنده به داشتن منزلت و شخصیت معقول یا وزین اجتماعی نیازمندم. یک خواسته درونیست. این را هم در هر کسی می بینم چه فلان شغل داشته باشد و چه بیسار شغل! برای مثال در فلان جمع خانوادگی فردی را می بینیم سخنی را می شنود که در جمعی دیگر آن را با حالتی دانشمندانه بازگو می سازد. حتی اگر از درک آن عاجز باشد. اما این که چرا این مسئله در جامعه ما پر رنگ تر است شاید دلیلش را باید در ریشه های فرهنگی جست. مملکت ما در گذشته کم داشمند و فرهیخته نداشته و معیار سنجش بزرگی افراد به دانایی بوده است. دانایی هم به کلام و سخنوری بروز و ظهور پیدا می کرده. نمود آن را می توانید در ادبیات حتی کوچه و بازاری خودمان هم ملاحظه بفرمایید. عموما شخصیت اصلی، فردیست که از بقیه بیشتر می داند. چگونه؟ واژه ها و تکیه کلام های بیشتری از بر دارد. بزرگ یک محل کسی نیست که واقعا تخصص یا مهارتی دارد بلکه زبان بهتری دارد. چاشنی اش هم همان فضیلتی اخلاقی اش است. مهارتش زبانش است. قدرت ارتباطی و شبکه اجتماعی اش بیشتر است. خب بخشی از آن طبیعیست. بالاخره اولین و بعضا تنها راه ارتباطی و شناخت هم، همین کلام است. اما نه همیشه. در اقوام خودم هم می بینم افرادی که بهتر سخن می گویند محبوب ترند. بیشتر، از آنها حساب می برند. مثلا یک ساعت داستان یا خاطره ای را می گوید که مغزش بسیار کودکانه و متاسفانه زشت است اما چون در قالب واژه هایی جالب و عام پسند بیان می دارد مهم و متاسفانه زیبا است. نمی دانم شاید باید نظام عرضه و تقاضا در همه چیز ببینیم. وقتی تقاضا اینگونه است لاجرم، عرضه نیز آنگونه است.
یا آنکه اندکی بیشتر در این جمله دقت بفرمایید:
“پرسیدن عیب نیست ندانستن عیب است.”
مهم تر از “نیست” ، “است” است. چه چیزی عیب است! خب ندانستن. من اگر ندانم عیبی دارم. خب اگر بپرسم عیبم هویدا می شود. چگونه این عیب را پنهان بدارم؟ نپرسم! آیا حقیقتا ندانستن عیب است؟ آیا در فلان موضوعی که به تخصص من مربوط نمی شود بنده ندانم عیبی دارم؟
آیا شده است معلم یا استادتان بگوید نمی دانم؟ پرسشی کنید و او پاسخی ندهد؟ خیر! شاید به ندرت! چون عیب است! به ویژه برای یک معلم!؟ چرا که او مقدس است!؟
افراد جامعه ما بسیار سیاسی هستند. خب این خوب است. سیاست غالبا با عاقبت انسانها گره می خورد. پس افراد عاقبت اندیشند. اما مشکل آنجاست که نابلدی، فراوان است. بسیاری از مفاهیم و معیارها بازخوانی می خواهند نه در اصل که در فهم!
بماند بحث پیچیده نظام آموزشی ناکارآمد مملکت ما در حوزه تربیتی! در تعلیم روش و سبک زندگی! در نحوه اندیشیدن! در اینکه دانایی را به چه چیز دانیم و چه خوانیم!
۲. دوم اینکه بنده می خواهم پیشرفت کنم. موفق شوم. در ایران هم زندگی می کنم. شاخص های پیشرفت و موفقیت در ایران چیست. بالاخره که اشتراکاتش با سایر دنیا کم نیست (سرمایه، سود، مشتری، قدرت، استخدام …). بلی مشکل بقیه اش است. مشکل نحوه رسیدن به آن است. اگر این جامعه می گوید ملاکِ حرفه ای بودن با شدن این است خب چاره چیست؟ این چیزی نبوده که دفعتا حادث شود. ماحصل سالهای سال، عملکرد اجداد و ماست. قرنهاست که علم و دانش رنگ باخته!
شیوه حکومت داری و مردم داری (هر دو طرف) کار را به اینجا رسانده. خوب یا بد. جایی که تعهد بر تخصص ارجح می شود! خودی بر ناخودی! (چه در لایه های حکومت چه مردم) نگاه صفر و یکی (خوب و بدی) که حاکم شود (بنا به هر دلیل موجه یا غیر) فضا تاریک می شود. به تدریج شاخص ها دستخوش تغییر می گردند. اینجاست که چیز های عجیب و غریب دامن جامعه را می گیرد. فساد که یکیش است. اما قبل از آن ارزش ها و ضدارزش ها است. خیلی چیزها در این مملکت جابه جا شده است. خیلی چیزها! فرقی نمی کند. شاید قرن هاست که اینگونه شده. مثلا فروش پایان نامه و مدرک و …! چه می بینید؟ خنده دار نیست. در روز روشن! علنا! با تبلیغات! پیام این فاجعه چیست؟
اما به نظر این حقیر از این سیاهی (حرفه ای بودن) که بگذریم روشنی را هم بگوییم. مدتیست این مسئله رنگ جدیت به خود گرفته و اندک اندک تبدیل به دغدغه گردیده. به موازات این زشتی، پادزشتی هم می بینیم. امثال شما بزرگواران هر از گاهی زمزمه هایی دارند اما کم فروغ. شاید دلیلش بی میلیست. خستگی و بی رمقیست. زخم هایی کهنه و باز در سایه ناامیدست. گویی ناله هایست در تاریکی. بی فرجام و بی ثمر.
خب چه می شود؟ دو راه که به نظر این حقیر کاملا عملی، موثر و پویاست می شناسم که اگر کسی علاقه مند به گفت و گو باشد به بحث می گذارم.
عذرخواهی می کنم از این که طولانی شد. پاینده باشید.
البته شاید موضوع نخست نیاز به توضیح بهتری داشته باشد که با اجازه نکته ای را عرض می کنم. در حال حاضر شما افراد شاخص جوامع غربی را بیشتر به چه نامهایی می شناسید؟ غالبا داشمندان و اندیشمندانش را. در حوزه های اقتصادی، علمی، فکری، نظامی … پایه گذاران مکتب های تاثیرگذار و رایج! حتی امروزه به مدیران و موسسان کمپانی های بزرگ! و حتی خود شرکت ها این روز ها هویت پیدا کرده اند تحت عنوان برند و این چیزا! این ها نشان از یک جامعه پویا و رو به پیشرفت است!
اما ایران را؟ فردوسی! حافظ! سعدی! مولانا … در حالت خوشبینانه تر شاید ابن سینا، خوارزمی، بیرونی، خیام، … بنده به همه اینها علاقه مندم و احترام می گذارم و باعث افتخار می دانم. این بزرگواران در چه سال هایی می زیسته اند؟ دست کم بیش از شش قرن گذشته! ما ایرانی ها بیشتر از هر چیز به کلام و سخنوری هر چه زیباتر این بزرگواران می بالیم. دانش آموزان و دانشجویان ما بیشتر کدام وجه شخصیتی بزرگان را الگو می گیرند؟
از آن سو بزرگان غربی در کدام مقطع تاریخی بروز و ظهور داشته اند؟ بعد از رنسانس! در چهار صده اخیر! مهمترین و بزرگترین تاثیرات و دستاوردهای علمی و فرهنگی و فکری و … دنیا (به لحاظ حجمی عرض می کنم) حاصل اندیشه های کدام عرصه بود است؟
عرض بنده اینست که سال های سال ملاک تشخص و برتری در ایران به غلط تعریف شده بود. وقتی هم که قرار شد به روز شود به زشتی و ناصوابی روی آورد. حرفه ای بودن از یک بستر غلط قدیمی به یک بستر جدید اما کاریکاتوری از ترجمه ناصحیحِ آن چه که به واقع در غرب وجود دارد تبدیل می شود. غم انگیز آنکه اخیرا این ترجمه به بدترین شکل در رسانه ها و شبکه های ماهواره ای و اجتماعی توسط خودشان به ما منتقل می گردد! به واقع دریافت توده ی جامعه ما از حقیقت آنچه که در غرب روی می دهد فرسنگ ها با واقعیت، فاصله دارد. این را من در گروه هایی که ادعای روشنفکری و یا تحصیل و تخصص دارند عضو می شوم به راحتی می بینم. همان رفتارهای عجیب و غریب که عرض کردم! از این رو پیشرفت ما نمی تواند به سطح آنان نزدیک گردد! بماند که صدا و سیمای ما نیز متاسفانه پر ایراد است!
انسان نیز که راحت طلب است ایرانی راحت طلب تر! فراگیری چهار واژه دهان پر کن به مراتب آسان تر است از چند سال مطالعه، تحقیق، پژوهش و خوردن دود چراغ و خون دل! باور بفرمایید این گزاره بدیهی برای یک شهروند جامعه توسعه یافته برعکس است!!
عالی نوشتید ممنون
ممنون؛ عمیق و خوب و کامل نوشتید. این بیماری ریشه های عمیق و ماندگاری دارد.
ممنون
جالب بود
عجب بحثی بود نه به طنز آمیز بودن متن و نه به جدیدیت نظرات!
سلام
می خوام غر بزنم تا مشهور شم.
آقا این چه وضعشه کلا ما با همه مطالبت حال می کنیم.
قصد شوخی داشتم…
اما حقیقت ماجرا دقیقا مطالبی هست که فرمودین
با تشکر از مطلب زیبایی که نوشتید. می خواستم بگم هرچیزی که رایجه رواجش به دلیل کارکرد داشتن اون چیزه. اگر دروغ و ریا رایجه، اگر تظاهر رایجه، این به معنی کارکرد داشتن این کارهاست. مردم دروع می گن چون براشون فایده داره. رشوه می دن چون فایده داره. فحش می دن چون فایده داره. چاپلوسی می کنن چون فایده داره. و به طور به خصوص، این مورد حرفه ای بودن که شما به طنز نوشتین که در حقیقت همون کلاس گذاشتن و تظاهر به حرفه ای بودن هست ، این کار هم فایده داره. شما با استفاده از کلمات شیک و اصطلاحات قلمبه (که شاید خودت هم معنیشو دقیق ندونی!) با ایراد گرفتن و انتقاد از زمین و زمان، با ژست خستگی و افسردگی گرفتن، با رفت و آمد در کافه ها و لباس های برند پوشیدن، با همه این کارها به یه فایده بزرگ می رسی و اون کسب احترامه. کی از احترام بدش می یاد؟ با پیچیده حرف زدن و روشنفکر و به قول شما حرفه ای جلوه کردن این احترام به دست می یاد. حالا یه نکته دیگه! اگه فایدشو ازش بگیری چه اتفاقی می افته؟ اون کار از بین می ره. شما حرفه ای جلوه کن ولی کسی برات تره خورد نکنه! تحت تاثیرت قرار نگیره! اون حس غرور و احترام طلبی ات ارضا نشه! مطمئن باش در اون حالت دست از تظاهر برمی داری و طوری رفتار می کنی که اون احترامه رو از اون طریق دیگه بتونی به دست بیاری.