توضیحی در مورد نوشته قبل :
دوست عزیز و ناشناسی در مورد نوشته قبل من نظر داده بودند و گمان برده بودند که من نوشته پیشین را در مورد دخترخاله ایشان نوشته ام که توضیحاتی در این باره ذیل همان نظر نوشتم که چون آنجا خلاصه و انگلیسی بود ؛ اینجا مشروح و فارسی خواهم نوشت :
- اول از همه گفتم عزیز و ناشناس ، شاید برخی ایراد بگیرند که اگر ناشناس است چگونه من تشخیص می دهم که عزیز هست یا نه ، من هم بگویم هر کس که در این وبلاگ نظر بدهد . عزیز است.
- چون دختر خاله یک ناشناس هم ناشناس می شود پس بنابراین من متوجه منظور ایشان نشدم.
- اصولا وبلاگ که یک جای عمومی است ، محل بحث های خصوصی نیست. بنابراین با کمی دقت می شد متوجه شد که نوشته قبل نیز نه تنها ایراد اتهام به یک شخص (به ویژه یک دختر خاله ناشناس ) نبود ، بلکه اعلام یکی از مشکلات عمومی جامعه و متاثر از آن “بهساد ” بود. مسلما برای صحبت های شخصی ، هم راه گفتگو وجود دارد و هم راه نامه نگاری که به مراتب در بهساد از آنها استفاده می شود.
- بر اساس آیه شریفه “ و ذکر فان الذکرى تنفع المومنین (آیه ۵۵ سوره ذاریات)” من فکر می کنم بیان مطالب زیبا ، حتی اگر در عمل هم به زیبایی کلام نباشند، باعث ایجاد تکثر در تفکر زیباگرایانه می شود. به شرط اینکه به بیان آن مطالب “اعتقاد” داشته باشیم. دوست ما بهتر می دانند که ایمان معرفتى است شوق آفرین و حرکت بخش به حقیقت متعالى که در نتیجه شناخت عقلانى پدید مىآید و در اثر تجربه عملى رشد مىکند و در گفتار و رفتار فرد تجلى مىیابد. بنابراین اقرار به زبان یکی از مراحل ایمان است.
- من دنیا را سیاه سیاه و یا سفید سفید یا به قول ما کامپیوتری ها صفر یا یک نمی بینم. نمی توان به سادگی حکم به بودن یا نبودن چیزی داد. شما چگونه می توانید ادعا کنید که حرفهای ارائه شده زیبا ، هیچ تجلی عملی نداشته است ؟ آیا بهساد به واقع دارای هیچ نکته مثبتی در عمل نیست ؟ آیا واقعا من سراپا تقصیر هیچ نکته مثبتی در کردار ندارم ؟
- من نمی دانم که سطح دانسته های دوست ما در مورد شرایط بهساد تا چه حد است. اما فراتر از موضوع ایشان همواره یکی از مشکلاتی که برای همکاران من و حتی خود من در بهساد به وجود آمده است ، اظهار نظر های (گاه حتی دلسوزانه) اطرافیان است که به بدبینی متقابل و گاه دلسردی افراد سازمان منجر می شود. من از این روابط کاری ناپسند و زشت همکاران در بسیاری از محیط های کاری متنفرم و به هیچ وجه به آنها تن نخواهم داد همین چند شب پیش یکی از اقوام نزدیک ما کاسه نصیحت به دست گرفته بود که چرا فلان نمی کنی و بهمان و نتیجه تمام حرفهایش بدبینی یک مدیر به اطرافیانش بود. خیلی محترمانه به او گفتم که شما چند ساعت در بهساد بوده اید ؟ او ادامه نداد ، اما در دل خود از او به شدت ناراحت بودم که غیر مسئولانه وارد حریم کاری من و همکاران من می شود. از این دوستمان هم می پرسم که تا به حال چند ساعت در بهساد بوده اید؟ . من به خوبی از روشهای مذموم و مرسوم جامعه اطراف خود آگاهم ، ولی بر اساس یک آگاهی لذتبخش به انتزاع بهساد از آن روشهای فکر می کنم. پس لطفا اجازه دهید که شما در جامعه باشید و ما در انتزاع خودمان .
-
لطفا یا انگلیسی بنویسید و یا فارسی