در سوگواری یک مرگ
خبر کوتاه بود و شاید گذرا. اما عمق فاجعهای که در فضای کارآفرینی کشور وجود دارد را ببان میکند. «صنعتگر ایلامی مقابل یک بانک دولتی خودسوزی کرد» (منبع خبر). چند سال پیش نیز وزارت راه کار مدیر عامل یکی از بزرگترین شرکتهای عمرانی کشور را به سکته و مرگ کشاند (منبع خبر)
بارها نوشتم و حذف کردم. از برخی از کارمندان بانک و تامین اجتماعی و سازمان امور مالیاتی و اداره کار و غیره نوشتم و خواستم همه را به مشارکت در این فاجعه محکوم کنم. همانها که تازیانه جفای آنها را بر گــُرده کارآفرینی کشور حس کردهام. همانها که بارها به دلیل کارآفرین بودن من را تا مرز «مرگ ناشی از فشار عصبی» پیش بردهاند.
بارها نوشتم و حذف کردم. از یکی از کارفرمایانی که من را در جلسه به شوک عصبی کشاند. از حرفهای بیحساب و کتاب و گروکشیهای بیقاعدهاش
بارها نوشتم و بغض خود را فرو بردم. دلم برایشان سوخت! اینها خود به نحو دیگری «قربانی» هستند و به تدریج در حال رقم زدن مرگی فجیع درباره خود.
آن کو به یکی «آری» میمیرد
نه به زخمِ صد خنجر،
و مرگش در نمیرسد
مگر آن که از تبِ وهن
دق کند.۱
ما همه قربانی «توسعه نیافتگی» هستیم.
پاورقی_____________________________________________
۱-شعر از احمد شاملو
دیروز برای سومین در دو هفته اخیر برای دریافت جواب یک استعلام بسیار ساده که نه نیاز به بررسی سوابق داشت نه تایید این و آن به اداره مالیات رفتم. بیش از یک ساعت و نیم سر پا ایستادم تا بالاخره توانستم کارمند مذکور را مجاب کنم که همان لحظه جواب استعلام را بدهد و به روزهای دیگر موکول نکند. باور نمیکنید چقدر خفتبار است تحمل چنین برخوردهایی و از دست دادن چنین وقتهایی.
جالب است که اداره مالیات موصوف پر بود از مدیران و کارمندان شرکتهایی که برای انجام کارهایشان باید همین طوری از این اتاق به آن اتاق بگردند بدون آن که حتی کسی به آنها بگوید کارش به چه شکلی باید انجام شود. و انگار همه هم پوست کلفت شده بودند چون اعتراضی وجود نداشت.
جالبتر آن که شما باید برای پول دادن چنین برخوردهایی را تحمل کنی. یعنی هم پول بدهی و هم این طور برخوردهایی را تجربه کنی.
حال از آن صنعتگر بیچاره ایلامی چه انتظاری میشود داشت که کل زندگیاش به باد فنا رفته و هیچکس هم پاسخگو نیست.
هر کدام از ما به اندازه صدها دفتر از این دست خاطرات داریم. مواجهه با بسیاری از کارمندان بی سواد ادارات که برای انجام دادن کار خود دچار عقده گشایی شخصی هستند، خاطرات زیادی را در ذهن ما ثبت کرده است. با مطلبی که نوشتید این موضوع به ذهنم متبادر شد که یک بازی وبلاگی راه بیندازیم و از این خاطرات بنویسیم تا شاید یک حرکت اجتماعی برای اصلاح نظام اداری کشور شکل بگیرد. موافقید؟
به نظر من ایده خوبیه.
شاید برای ما زود باشد که خودمان را قربانی چنین برخوردهایی بدانیم ولی از آن چه که در بضاعتمان باشد دریغ نخواهم کرد.
از ماست که برماست
و برای همین هم هست که برای حل این موضوع خود «ما» باید اقدام کنیم.
سلام جناب آواژ .
باز بروی موضوعی دست گذاشتید که داغ هر کار آفرین،صنعت گر یا تولید کننده ای است.
از داره مالیات بگویم: سال گذشته برای تمدید گرید شورای عالی انفورماتیک نامه مالیات را بردیم برای تایید، ممیز گفت باید بررسی کنم ، بعد از چند روز پیگیری گفت شما بدهی دارید، رفتم می گوید مربوط به پرونده سال ۸۸ است، داشتم شاخ در می آوردم،چون بعد از آن چند بار برای مناقصه و … نامه گرفته بودم و همه چیز تایید شده بود.خلاصه ما رفتیم اداره مالیات(ما بدلیل جابجایی شعبه مالیاتی مان عوض شده و پرونده به اداره فعلی منتقل شده بود)گفت چرا مالیات سال ۸۸ را تشویه نکرده اید، بنده هم عرض کردم مقداری پرداخت و مابقی را اعتراض کردیم و رفتم حل اختلاف،ولی رای صادر نشده و گفتند که اگر چیزی ابلاغ نشده یعنی منتفی است.ممیز گفت خیر حل اختلاف جریمه را تایید کرده است و همکاران من برگه تشخیص برای شما صادر نکرده اند من برای شما فیش صادر می کنم بروید و پرداخت کنید، فیش راگرفته و پرداخت کردیم.
با این تصور که دیگر تمام شد. تا اینکه هفته گذشته دوستان مالی برای تسویه و ارائه فیش های سال ۹۱ به دارای رفته بودند. که همان فرد مجددا گفته بود شما برای سال۸۸ بدهی دارید.دیگه من شاخ در آوردم. فردای آن روز وقتی مراجعه کردم، دلیل او برای این بدهی این بود که شما بدلیل اینکه جریمه تایید شده حل اختلاف را دیر پرداخت نموده اید جریمه شده اید. یعنی اشتباهی که کارمند یک اداره مرتکب شده و برگه تشخیص صادره نشده است و به اطلاع ما نرسیده است حال جریمه آنرا باید من بدهم. وقتی مدرک خواستم یک برگه اعلام قانونی نشان دادن که در فلان تاریخ ابلاغ قانونی شده است. وقتی خواستم پیگیری حقوقی کنم، یکی از دوستان با تجربه که الان در شرکت مشاور مالی ماست گفت”بدون دردسر پرداخت کن چون فقط دوندگی بیخود دارد”.
مبلغ جریمه مهم نیست مهم این است که این پول زور است. حال نظام مالیاتی چگونه توقع دارد که با این اوضاع احوال شرکت ها تک دفتره باشند و با آنها رو بازی کنند!!!
ببخشید خیلی طولانی شد. دیگر از کارفرمایان و بیمه و….. نمی گویم. فقط همین بس که کار آفرین و تولید کننده در این شرایط امری بالاتراز جهاد در این کشور انجام می دهد.
این مطلب را با یک خاطره از یکی از کار آفرینان پایان می دهم، در برنامه پایش در یکی از برنامه های آنان مدیر عامل شرکت شرین نوین بود واین خاطره را تعریف می کرد” در جلسه که مسئولان دولتی با بخش خصوصی برگزار کردند همه دوستان بخش خصوصی توقعات و انتظارات خود از دولت را بیان کردند و من فقط مشغول خوردن میوه و چای بودم، در آن جلسه یکی از مسئولان گفت شما درخواستی ، حرفی برای گفتن نداری؟ بنده گفتم خیر فقط تنها انتظار ما از دولت این است که چوب لای چرخ ما نکند و کاری به ما نداشته باشد کمکش را نمی خواهیم.”
بقول علی واحد” همین!”
سلام آقای مهندس خدادادی عزیز
چندی پیش پس از سال ها به دیدار دوستی رفتم که کارمند دولت است. خیلی مشتاق بود که از داشته های مادی من بداند. ماشینم چیست؟ چه تعداد خانه دارم؟ مسافرت به کدام کشور رفته ام؟
نکته جالب این بود که من ِ به اصطلاح کارآفرین از او که یک مدیر دولتی بود از نظر مادی ضعیف تر بودم ولی او پیش از صحبت ها، من را یک سرمایه دار می دانست!
مشکل این جاست که خیلی از کارمندان دولت در ذهن خود با ما رقابت می کنند و به طور اصولی ما را پول دار و سرمایه دار می دانند (البته که واقعیت فرق دارد) و به نحوی احساس ضعف و گاهی حقارت می کنند. و حال بر اساس همان احساس اشتباه و عواملی دیگر، شروع به آزار کارآفرینان می کنند. اگر این فضا اصلاح نشود. امید به بهبود فضای کسب و کار بیهوده خواهد بود.