ایجاد چالش برای حل بحران – ۲
اوایل بهساد بود که یک کارخانه تولیدی به ما سفارش یک سیستم جامع مدیریت تولید داد. با توجه به این که ما صنایعیهایی بودیم که به کار نرمافزار میپرداختیم، نتیجه پروژه ارائه یک سیستم بسیار خوب و جامع بود که سالها در آن شرکت عملیاتی بود و ما هم از آنجا که بدون رقیب بودیم، قرارداد پشتیبانی پر سود و مناسبی داشتیم که ضررهای قرارداد اولیه را هم جبران میکرد. بعد از حدود چند سال تصمیم گرفتند که سیستم را بهبود بدهند و به خصوص با سیستم مالی-اداری «همکاران سیستم» که تهیه کرده بودند یکپارچه کنند. برای همین هم قرارداد کلانی با همکاران سیستم بستند که سیستم بهساد را کنار بگذارند. نتیجه پروژه جدید چیزی جز شکست نبود. تلاش دیگری هم کردند که نتیجهای بدتر از تجربه قبل داشت و به همین جهت قرارداد پشتیبانی بهساد ادامه داشت.
البته در تمام این مدت رابطه مدیرعامل آنها و من یک رابطه خوب، دوستانه و توام با احترام بود و من ضمن احترام بسیار زیاد برای مدیرعامل آنها، او را به عنوان یک استاد و مربی که از او آموختههای بسیاری داشتم، قبول داشتم.
تلاشهای آنها برای تغییر بهساد از یک طرف و تغییر مدیر IT در آن سازمان باعث شد که جو بدبینی بین دو سازمان جایگزین روابط خوب گذشته شود. پرداختهایشان به تاخیر افتاد و به اعمال فشارهای مالی پرداختند. البته بهساد هم در این بین اشتباهاتی بیش و کم داشت. نحوه پشتیبانی ما گاه دچار کاستیهایی میشد و اشتباههای دیگری هم داشتیم که چندان قابل اغماض نبود.
آنچه که برای ما نقطه قوت محسوب میشد این بود که از یک طرف نظام مهندسی، تولید و موجودی آنها وابستگی زیادی به ما داشت و از طرف دیگر هم نتوانسته بودند به لحاظ اجرایی شرکت دیگری را جایگزین ما کنند. در آخرین قرارداد پشتیبانی تبصرهای پیشبینی کرده بودیم که در صورتی که کارفرما در مدت یک ماه مطالبات ما را پرداخت نکند، ما حق فسخ قرارداد پشتیبانی را داشته باشیم. مطالبات آنها دچار تاخیر شد. بر اساس قاعده «ایجاد چالش برای حل بحران» قرارداد را فسخ شده اعلام کردیم. انتظار داشتیم که به علت وابستگیشان به سیستم، تماس بگیرند و درخواست جلسه کنند. این اتفاق نیفتاد. مطالباتمان را هم پرداخت نکردند. یکی دو بار برای دریافت مطالبات نامهنگاری کردیم، جوابمان را هم ندادند. میشد اقدام قضایی کرد که به احترام مدیرعامل آنها و روابط گذشته صرف نظر کردیم.
نکته قابل توجه برای من این بود که «ایجاد چالش برای حل بحران» یک ریسک است که میتواند نتیجه دلخواه را به بار نیاورده و نتیجه بدی هم داشته باشد. بدیهی است که این روش باید به عنوان راهحل آخر استفاده شود و تصمیمگیرنده هم پای همه عواقب آن بایستد. اصلن باید قبل از اتخاذ این تصمیم فرض کرد که بدترین نتیجه به بار میآید؛ آیا بازهم این تصمیم را خواهیم گرفت؟
پینوشت:
سالها از آن ماجرا گذشتهاست و تا آنجا که من خبر دارم، هنوز هم آنها از سیستم ما استفاده میکنند. فقط در حیرتم که با باگهایش چه میکنند و با چندجایی از سیستم که Hard Code شده بود و سالی یکبار باید تغییر میکرد!؟
حق با شماست و ایجاد چالش باید راه حل آخر باشد . هر چند من در چنین شرایطی در صورت داشتن مدارک کافی و بالا بودن مبلغ قرارداد شکایت از طریق دادگاه را ترجیح میدهم .