همانطور که پیش بینی کرده بودم ، تمام هفته گذشته را در سفر بودم و شاید در خیلی از لحظه ها به وبلاگ فکر می کردم که چه بنویسم از آن همه دیدنی که دیدم و آن همه شنیدنی که شنیدم .
باری در سفر اول که چندان هم نزدیک نبود چنان تحت تاثیر مردمانی خوب و با محبت قرار گرفتم که تمام سفر را سرشار بودم و یادم آمد که انسان یعنی چه. گرچه در سفر دوم هفته گذشته هم چنان دچار تناقضات فلسفی شدم که ترجیح دادم به هیچ چیز فکر نکنم جز به بهار که می آید.
به دلیل بدی آب و هوا برنامه سفرم به هم ریخت و جلسه نظام صنفی را از دست دادم . کلی هم بدهکاری داشتم در آن جلسه نظام صنفی
در تمام مدت سفر به متن تبریک آمدن بهار فکر می کردم . در فرودگاه که بودم روبرویم فضایی مه آلود بود و من که منتظر پرواز بودم متنی نوشتم که خیلی زیاد فلسفی شد. بیشتر از دلم نوشتم و وقتی که خواندم دیدم که گویی اصلا به درد شادباش نمی خورد.
آخر هفته ای که بهساد آمدم ، کوهی از کارهای انجام نشده روبرویم بود که اول از همه هم نوشتن متن شادباش آمدن بهار بود. یکی دو ساعتی این پا و آن پا کردم تا متن را نوشتم. اما بازهم متن سنگینی شده. هنوز ۱۰۰% در مورد آن تصمیم قطعی نگرفته ام و شاید یکی دیگر نوشتم.
حالا کلی تعهدات مربوط به سفر مانده که باید به آنها بپردازم و بخشی هم از تعهدات خانوادگی
هر چه بگویند مشتری مداری ، من باید به تکلیف این مشتری را مشخص کنم. مشتری گاهی فهیم است. گاهی ناآگاه و گاهی مغرض ، البته نوع مغرض آن ما را حسابی دچار مشکل نموده است. با گذشت بیش از ۸ ماه از انجام تعهدات به هیچ وجه زیر بار پرداخت پول نمی روند . در مورد قرارداد دیگرمان هم با اینکه صورت جلسه تحویل قطعی را امضا کرده اند ضمانت نامه های ما را آزاد نمی کنند. شاید باید آن روزهای اول اول ، نصیحت برخی از دوستان را می پذیرفتم و شیرینی نا قابل را پرداخت می کردیم که این همه مشکل برای ما درست نکنند. به طور کلی در برخورد با این مشتری یا باید به نذر و نیاز متوسل شد یا به شیرینی !. اگر به خاطر برخی دوستان بسیار محترم در این مجموعه نبود … شاید به مراتب تندتر برخورد می کردم .
معمار ساختمان زیاده خواهی می کند و من نمی دانم که این چه احوالی است که ما در مورد کارفرمایانمان باید بدهکار باشیم. حالا که نوبت پیمانکاران نیز می رسد باید کوتاه بیاییم. کمی نسبت به این شریک ساختمانیمان معترض هستم. زیاده از حد با معمار راه می آید.
گرچه توسعه منابع انسانی از پیشرفت هایی برخوردار بوده. اما احساس می کنم که باید بیشتر در این زمینه وقت و تفکر گذاشت. حسابی ذهنم را مشغول کرده.