همینا یک شرکت “واقعی” است

شادمان هستم که می‌توانم برای سومین سال در مورد همینا نوشته‌ای داشته باشم و آن را پیشاپیش به عنوان شادباش شروع چهارمین سال همینا منتشر کنم.

من خوشحال هستم که سال گذشته موفق شدم برای اولین بار همیناییها را به طور حضوری ملاقات نمایم و با وسعت فکر و تجربه بسیار بالاتر از سن شناسنامهای آنها آشنا شوم. در این میان نکته زیبایی برای من جلب توجه نمود که در ادامه به آن میپردازم.

این روزها که به خصوص تب به نوعی شرکتهای “استارتاپ” و به گویش پارسی “نونهاد” اینتنرتی و غیر اینترنتی در حال افزایش است و سایتهای مختلفی از گوشه و کنار اینترنت سر به در میآورند، فعالیت بسیاری از این شرکتها تابع دو رویکرد میباشد. اولین رویکرد خیلی از این شرکتها رویکرد پدر پولدار به نحوی است که آقازاده که تاکنون از باباجان به تدریج افزایش سن، Xbox و Play Station و موبایل هوشمند و تبلت و ماشین و آپارتمان میخواست، حالا “شرکت” میخواهد و پدر گرامی هم چند صد میلیون تومان در اختیار فرزند محترم قرار میدهند تا شرکتی ایجاد شود و نازنین فرزند در یک شب خود را صاحب دفتری در یکی از نقاط شمالی شهر تهران ببیند، با کلی امکانات که توی فیلمها نشان میدهد! برخی از این شرکتها به واسطه اعتماد به نفس ذاتی پسرحاجیها، موفق و برخی دیگر نیز فقط به مثابه همان اسباببازیهای دوران کودکی هستند که موضوع رویکرد دوم را بیان میکند. بسیاری از شرکتهای نونهادِ افراد جوان به خصوص در این روزگار “اصالت تفریح و تنپروری”، بیشتر ابزار پیشرفته تفریح هستند که این عزیز دردانهها میتوانند کمتر بدون درک “دردهای مدیر بودن” و مسئولیتهای کمرشکن آن، “قدرت” داشتن و “قدرتِ داشتن” را تجربه کنند و صد البته برای خود پرستیژ قائل شوند و …

اما “همینا” شرکت “آقازادهها” و “بچه مایهدارها” نیست و “همیناییها” به درِ کارآفرینی، نه پی حشمت و جاه آمدهاند که بر حسب خوش حادثه به دنبال ایجاد ارزش در حود و جامعه -که همان مراد اصلی کارآفرینی است- میباشند. همینا نه اسباب بازی مدیران جوان آن که یک شرکت بسیار جدی و واقعی است. شرکتی که برای بودن “درد” دارد و “رنج هستی” را به خوبی حس میکند و چه دلیلی بهتر و ماندگارتر از این برای اصالت وجود هر شخص حقیقی و حقوقی! این رنج، سنگ اراده همیناییها را صیقل میدهد و انگیزه را به زیور تجربه و تحمل و تامل خواهد آراست.

به همین دلیل حال که سال چهارم همینا در حال شروع است، به طور آهسته در چند سال آینده ما فقط انگیزهها و ویژگیهای شروع همینا را ستایش نخواهیم کرد. تا دو سال دیگر (پایان سال پنجم) میوههای همینا باید رسیده باشد. به یقین همیناییها هم در یک برنامه راهبردی دو ساله، اهداف و چشمانداز پایان سال پنجم خود را ترسیم کردهاند و به طور جدی برای آن تلاش خواهند نمود.

برای همیناییها بهترین آرزوها را دارم و مانند سال گذشته آنها را به این عبارت سهراب سپهری عزیز توصیه میکنم که:

وسیع باش و تنها و سر به زیر و سخت

۸ دیدگاه

  1. من هم برای همینایی ها آرزوی موفقیت را دارم و این شعر سهراب را تقدیم می نمایم:

    من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن
    من ندیدم بیدی سایه اش را بفروشد به زمین
    رایگان می بخشد نارون شاخه ی خود را به کلاغ
    هر کجا برگی هست شور من می شکفد
    مثل یک گلدان می دهم گوش به موسیقی “روییدن”

  2. از لطف شما به همینا بسیار سپاسگزارم و این تفکر ناشی از ذهن باز وتجربه خوبی است که جنابعالی از شرکتها و شرکت داری بدست آورده اید مدیران جوان همینا همیشه روی کمک ها و راهنمایی های شما حساب می کنند .
    برای شما و بهساد و بهسادی ها بهترین ها رو آرزو میکنم

  3. بازهم سلام
    رفتم تو پست کرگدن کامنت بزارم متاسفانه بسته بود بخش کامنتها بناچار اینجا گذاشتم
    برام سؤال بود چرا آقای آواژ کرگدن رو بعنوان نماد تبلیغاتی به ساد استفاده کرده ؟سرچ کردم تو پست ها دیدم و خوندم و آفرین گفتم به این تشبیه و تعبیر از کرگدن و کار کردن تو این جنگل !! با خودم گفتم اینم بزار پای تجربیات شرکت داری ایشون و بگیروببندهایی که با این کارفرمایان خودپسند همه چیزدان تو این مدت داشته اند. واقعا که نماد جالبی است و البته ناگفته نماند که تیز هوشی شما مخصوصا در زمان اون نمایشگاه که تعریف کردید و عکس های کرگدن طلایی شما جای تحسین دارد.
    برای به ساد و کرگدنش رشد روزافزون و سلامتی را آرزو مندم
    موفق باشید

    1. آقای مهندس عزیز
      سلام
      بازهم از ابراز محبت و لطف شما سپاسگزارم
      واقعیت این است که آرزویی که برای بهساد و کرگدن او داشتید، مرا کمی به فکر فرو برد. با خودم گفتم نکند کرگدن بهساد رشد کند و بزرگ شود و اخلاقش تغییر کند و به اصطلاح وحشی و جاه طلب شود!
      بعد یادم آمد که خصوصیات اخلاقی کرگدن‌ها به مرور زمان تغییر نمی‌کند و برای آن نیز دلیل دارم. من در کل زندگی دو کرگدن را از نزدیک دیده‌ام. اولی بچه بود و زود از جلوی ما رد شد و رفت. فکر می‌کنم خجالتی بود! دومی اما بزرگ بود و روی پوست ضخیمش هم حسابی جای زخم و درگیری بود. (عکسش را هم در یکی از نوشته‌های همین وبلاگ گذاشته‌ام و البته در صفحه فیس بوک من نیز هست).
      با تدبر و تفکر در رفتار کرگدن های عزیز من به این نتیجه رسیدم رفتارشان یکسان بود. البته بزرگتره خب تجربه اش بیشتر بود. فکر می‌کنم کرگدن بهساد نیز که رشد کند اخلاقش تغییر نکند. هر چه باشد تربیت پذیر هم هست.
      باز هم از بودنتان سپاسگزارم و روز و روزگاری خوب و عالی را برای جنابعالی آرزو دارم.

  4. سلام آقای آواژ عزیز
    همینا در این یک سال اتفاقات خوب و بد زیادی را از سر گذرانده است که قطعا یکی از اتفاقات خوب آن آشنایی با شما و تیم خوب بهساد بوده است.در این مدت از شما درس های زیادی آموخته ایم و پس از این نیز از راهنمایی های شما استفاده خواهیم کرد.
    همیشه به نکته های جالبی از همینا توجه می کنید….همه ما می دانیم که همینا به سختی همینا شد و شاید اگر ما هم جزوی از همین دسته بودیم که با امکانات بسیار این کار را شروع می کردیم الان در یک نقطه دیگر ایستاده بودیم. اما قطعا تجربیات ارزشمند این مدت را به دست نمی آوردیم. می دانم که هنوز خیلی چیزها مانده که نمی دانیم اما تا همینجا نیز اندوخته های ارزشمندی را توشه راهمان کرده ایم و قطعا در روزهای آتی از این توشه بهره های فراوان می بریم. میدانم که به زودی تمام کسانی که همینا رو می شناسند شاهد تحولات عظیم آن خواهند بود که حاصل همین سه سال صیقل خودن مدیران آن بوده است…. از اینکه دوستان خوبی چون شما همراه ما هستند به خودمان می بالم.
    سربلند و موفق باشید

  5. با سلام خدمت استاد عزیزم
    بنده هم به نوبه خودم از شما تشکر میکنم، سالی که گذشت پر از اتفاق های خوب و بد بود که گاهی ایام را به تلخی و گاهی به شیرینی خاص خودش سمت و سو می داد، امید دارم در سال جدید، با کمک شما و دیگر دوستان “همینایی” موفق تر از قبل خواهیم داشت.
    پیروز و سربلند باشید…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *