به نظر میرسد که تعطیل است!
چندی پیش مدیرعامل یکی از سازمانها وقتی که گزارش عملکرد یکی از شرکتهای زیر مجموعه را مطالعه کرده بود، پس از عدم رضایت از کار آنها، در هامش گزارش عملکرد شرکت یاد شده نوشته بود که “به نظر میرسد تعطیل است”
امروز برای اولین روز کاری سال ۱۳۹۲ به بهساد آمدیم. اما با توجه به وضعیت خیلی از سازمانها در کشور “به نظر میرسد که همه جا تعطیل است”
خوش باشید. فعلن نفت هست، میفروشیم، حالش را میبریم، چه نیازی است به کار کردن؟!
ضمن عرض سلام،
به نظرم یک الگو هست که تقریبا همیشه در این وبلاگ وزین تکرار می شود و آن هم شکوه از تعطیلات زیاد و یا زمانی که یک روز تعطیل می شود ( به خاطر تعطیلی، قرارگرفتن بین تعطیلات،….) است:
‘ ما مثل دولت چاه نفت نداریم که تعطیل کنیم ‘، ‘ خوش باشید، فعلا نفت هست’، ‘ از هفته دوم فروردین خوشم نمی آید. یک جور بلاتکلیفی وجود دارد برای همه کار و همه چیز٫ کارمندان محترم دولت چون چاه نفت دارند، اغلب در مرخصی به سر می برند و ما بخش خصوصی هم چون چاه نفت نداریم، پس باید کار کنیم’ ، ‘ اینحال هفته دوم فروردین برای بسیاری از سازمانها و البته برخی دیگر از همکاران به نحوی “تق و لق” محسوب میشد و با تکنیکهای پیوند مرخصی به روزهای تعطیل و بین تعطیل، آنچه را که تعطیلات ظاهری۵ روزه نوروزی نام دارد، به صورت عملی ۱۷ روز تعطیل کردند.’ ,….
بنابراین اجازه دهید طبق تئوری احتمالات نتیجه گیری کنیم، به احتمال خیلی زیاد، این الگو در سال ۹۲ هم تکرار خواهد شد!
فرید عزیز سلام
این که یک الگو تکرار می شود. به دلیل چند مشکل است.
اول این که در ذهن من الگوی ضد تنبلی و ضد کار نکردن نهادینه شده است. اصلن بدم می آید از اینکه در مورد تعطیلی بگوییم آخ جون کار نمی کنیم. من اعتقاد دارم که کار باید به مثابه تفریح و لذت بخش باشد. نمی دانم باید چه اسمی برای افرادی گذاشت که از کار کردن و پول درآوردن خود لذت نمی برند؟
دوم این که باور کنید که مملکتمان عقب است. باید تلاش کرد و همت کرد تا همه چیز اصلاح شود. اما این تعطیلات زیاد و بدتر از آن تعطیل کردن های متناوب موجب پیشرفت اقتصادی نمی شود که هیچ، ضرر اقتصادی سنگینی نیز دارد. اجازه دهید موضوع را کمی باز کنم. ما در بهساد با مشتریان خود دارای قرارداد پشتیبانی هستیم. یعنی این که به صورت ماهیانه پولی را دریافت می کنیم که در صورت به مشکل برخوردن سیستم و یا رفع ا شکال و … به آن ها خدمات ارائه دهیم. شما حساب کنید در سال جدید چیزی حدود بیست روز تعطیلی وجود دارد. یعنی مشتری ما پولی را می پردازد که من در مقابل آن کار نمی کنم. البته او به مراتب و در حد چند برابر حقوقی را به پرسنل می پردازد که در مقابل آن کاری انجام نمی شود. من ِ بهساد هم نمی توانم بگویم که من این پول را نمی خواهم، چرا که من هم بابت نبودن همکاران بهسادی باید پول پرداخت کنم. این که پروژه ها عقب می ماند، این که چقدر هزینه پرت دیگر هم داریم بماند. یکی دیگر از هزینه ها برای ما هزینه باز بودن در شرکت است. یعنی نصف همکاران مرخصی هستند ولی یک سری از هزینه ها چه برای دو نفر و چه برای ده نفر ثابت است. مثل هزینه گرمایش ساختمان و روشنایی یا به نحوی سرویس رفت و آمد … برای همین است که خیلی از سازمان ها به کارکنانشان مرخصی اجباری می دهند که البته من آن کار را غیر اخلاقی می دانم.
و سومین مشکلی که من با این تعطیلات دارم، علاوه بر تکرر آنها تقدس بخشیدن و در عین حال عدم رعایت حرمت برخی از تعطیلات است. همه می دانیم که تا چند سال پیش شهادت امام رضا (ع) تعطیل نبود. خب حالا اگر کسی بگوید که این روز تعطیل نباشد، به کفر و ضدیت با دین متهم می شود اما از طرف دیگر در همین روز خیلی ها نه تنها به عزاداری نمی روند، بلکه برای تفریح و مسافرت برنامه ریزی هم می کنند. البته نه من با مسافرت مخالفم و نه با تعطیلی، اما این که ما بخواهیم برای عزاداری روزی را تعطیل کنیم و در مقابل چیز زیادی به نام عزاداری وجود نداشته باشد، مخالف هستم.
اما چرا این نوشته های مخالف تعطیلات زیاد است ؟ چون تعطیلات زیاد است. تا موقعی که این تعطیلات ادامه داشته باشد، نوشته های من ادامه خواهد داشت.
و در نهایت من با تعطیلی و استراحت نه تنها مخالف نیستم. بلکه سعی می کنم که هم خود و هم سایر همکاران به شکل برنامه ریزی شده و به نحوی که به کار لطمه نخورد به مسافرت و تفریح بپردازم. به عبارتی من با تعطیلات مخالف نیستم، من با توقف اقتصاد یک شرکت و به طور عام یک کشور مخالف هستم.
آقای آواژ عزیز،
سلام،
اینکه در ذهن شما ‘ الگوی ضد تنبلی و ضد کار نکردن ‘ نهادینه شده است، اتفاقی است بسیار عالی، کاملا صحیح است که کار باید به مثابه تفریح باشد، اما از طرف دیگر چند سوال در ذهن من ایجاد شده است.
ما به عنوان مدیر عامل و مسئول، چقدر محیط کار را مشابه یک محیط تفریح کرده ایم؟( از لحاظ سخت افزاری، http://www.officesnapshots.com ) آیا وظایفی که به کارمندان خود محول می کنیم، در ذات خود، مفرح و چالش انگیز هستند، تا آنها، کار را به مثابه تفریح ببینند یا اینکه یکسری کارهای روتین و تکراری هستند؟
متاسفانه اغلب ( و نه همه ) شرکت های نرم افزاری در ایران، یک خط تولید کم و بیش یکسانی دارند و اکثرا بر تولید نرمافزارهای حسابداری ( و مشابه آن ) متمرکز شده اند، چند شرکت نرم افزاری ایرانی سراغ دارید که نرمافزارهایی در حوزه هوش مصنوعی، پردازش تصویر، اپلیکیشن های موبایل و … تولید میکنند؟
متاسفانه شرکت های ایراتی تقریبا دچار یک رکود شده اند و اکثرا به دنبال گرفتن یک پروژه برای رفع مشکلات مالی هستند، معمولا آنها نه برنامه ای برای مطرح شدن در سطح جهانی که نه، در سطح منطقه ای هم نه، حتی برای مطرح شدن در بازارهایی مثل عراق و افغانستان هم ندارند و به خاطر مشکلات مادی، معمولا حداقل حقوق را در نظر میگیرند. به نظرم مادامی که حقوق ها نسبتا پایین، بازار بسته و محدود و پروژه ها نسبتا تکراری باشد، پرسنل از تعطیلات زیاد، لذت می برند.
اگرچه از طرف دیگر به شرکت های نرم افزاری هم حق میدهم، در واقع تو این کشور، تولید کار سختی است، چه برسد به نرم افزار. قبول دارم اوضاع مالی شرکت های آتی به دلیل سیاست های کلان، بسیار شکننده است. قبول دارم بسیاری از شرکت های فعلی، اگر سیاست های کلان بهتری داشتیم، به مراتب قدرتمندتر و در سطح جهانی مطرح تر بودند، امـــــــــــا کامنت قبلی، در واقع تلاشی است جهت پاسخ به ‘چه نیازی است به کار کردن’. در واقع در یک دور واقع شده ایم، شرکت ها به پرسنل می گویند کار کنید تا اوضاع بهتر شود، پرسنل میگویند، اوضاع را بهتر کنید تا ما با انگیزه بیشتری کار کنیم.
فرید عزیز سلام
ممنون از شما که زمان زیادی را بابت نوشتن نظر خود اختصاص دادید.
موضوع سهل و ممتنع است و به نحوی مرغ و تخم مرغ. گاهی هم تخم مرغ ها جوجه نمی شوند و می گندند. باور کن. بارها گفته ام که باید از خود شروع کرد و بارها که شروع کرده ام جامعه اطراف و حتی جامعه کوچک بهساد من را پس زده است. نه که من اشکال نداشته باشم. من هم دارم، اشکالات زیادی هم دارم. اما وقتی که اعتماد می کنی و به جای آن دروغ می شنوی، این را نمی شود حل کرد. جامعه ما بدجور به دروغ گویی عادت کرده. نه که من دروغ نگویم. من هم می گویم، من هم مثل همه! اما این دروغ گویی مثل موریانه، خانه چوبی کشور ما را می خورد …پس شاید به تر آن باشد که از دروغ نگفتن شروع کنیم. نه از روابط پیچیده کاری و نه از سیستم های پاداش و دستمزد و نه از قدر یکدیگر ندانستن.
لینکی را که در مورد محیط های کاری نوشته بودید، ملاحظه کردم. یکی از اشتباه هایی که ما همیشه داریم که این است که بهساد را با گوگل و فیس بوک و مایکروسافت و شاید هم شرکت های چند صد نفری غربی مقایسه می کنیم و می گوییم که آن ها مثلن استخر دارند و سونا و جکوزی و ما….
من اعتقاد دارم که ما باید شرکت هایمان را با شرکت های ۱۰ تا ۳۰ نفره آن ها مقایسه کنیم و ببینیم که آن ها چطور هستند و نقاط ضعف و احیانن نقاط قوت خود را در مقایسه با آن ها بیان کنیم. این اشتباهی است که در ادبیات مدیریت ما هم خیلی زیاد اتفاق می افتد. یعنی وقتی می خواهیم کتابی درباره بازاریابی بنویسیم، می رویم بازاریابی استیو جابز را بررسی می کنیم و بعد هم الگوهایی از آن را برای خودمان بر می گزینیم. من با استفاده از مدل بازاریابی استیو جابز مشکلی ندارم. به شرطی که شرایط محیطی و زمانی را هم باهم تطبیق دهیم.
فکر میکنم خیلی روی این مساله که تعطیلات در کشور ما بسیار بیشتر از کشورهای دیگر دنیاست؛ صحبت شده و شما یکی از کسانی بوده اید که همیشه مخالف این تعطیلیها صحبت کرده اید. اما من میخواهم نکات دیگری را نیز مطرح کنم:
در کل اگر پنجشنبه ها را در ایران روز کاری حساب کنیم، تعداد روزهای تعطیل ما در طول سال از سایر کشورها بیشتر نیست (با احتساب تعطیلی دو روز اخر هفته آنها)
من با اینکه بهره وری در کشور ما و بخصوص بخش دولتی بسیار پایین است، موافقم. با تعطیلات گاه و بیگاه به بهانه الودگی هوا و اجلاس و غیره هم کاملا مخالفم. اما واقعا حتی اگر دو هفته کامل در عید را تعطیل کنیم، به جایی برنمیخورد. اگر ما خودمان را با سایر کشورها مقایسه می کنیم؛ بهتر است سایر جهات را نیز مقایسه کنیم. در بیشتر کشورهای اروپایی اکثر کارمندان دو هفته یا حتی بیشتر در تابستان به تعطیلات می روند، چند درصد کارکنان ایرانی در طول سال به مسافرتهای دو هفته ای یا حتی یک هفته ای می روند که حالا تعطیلات عید را هم مذموم بدانیم؟ اکثر مسافرتهای کارکنان ایرانی شامل یکی دو روز آخر هفته در نهایت به اضافه یک شنبه یا چهارشنبه سر ان هست. اصلا اگر به فرض من بخواهم دو هفته کامل به مرخصی بروم مگر می توانم؟ بجز تعطیلات عید مگر در موقعی دیگر از سال کسی حتی یک هفته کامل به زیردست خود مرخصی می دهد؟ حتی اگر آن کارمند کل عید را سرکار آمده باشد.
در استرالیا، خیلی از شرکتها کارمندانشان حدود دو هفته تعطیلات سال نو را استفاده میکنند (مثل ما از مرخصیهایشان استفاده میکنند)
دیگر فرهنگ استفاده از تعطیلات چند روزه در اکثر فرهنگهای کاری دنیا جا افتاده و آن را وسیله ای برای بهره وری بالاتر کارکنان در روزهای کاری می دانند. خیلی از شرکتها کارکنان را مجبور میکنند به تعطیلات چند روزه بروند و از مرخصیهای خود اسفاده کنند.
من فکر میکنم بجای غر زدن به تعطیلات، سعی کنیم بهره وری روزهای کاری را بیشتر کنیم.
در مورد تعطیلات آلودگی هوا و غیره: در بسیاری از کشورهای جهان، روزهای مثلا برفی یا توفانی که رفت و آمد در شهر مشکل می شود، به کارمندان می گویند از خانه کار کنید. من خودم کارمندی هستم که حاضر هستم، از خانه کار کنم ولی آیا کسی قبول می کند؟ تا وقتی فرهنگ سازمانهای ما، کار را بر اساس ساعتهای حضور در محل کار می سنجد نه میزان کار انجام شده، نمی توان اتنظاری غیر از وضع موجود داشت.
فکر میکنم اگر خودمان را با سایر کشورها مقایسه میکنیم در همه ابعاد این کار را انجام دهیم.
امیدوارم منظورم را رسانده باشم.
آقای آواژ، در همین زمینه مطلبی نوشته ام:
http://jam-e-tala.blogspot.co.uk/2013/04/blog-post.html