انسان بودن…
در بهساد خانم میانسالی هستند که به کار نظافت شرکت مشغول میباشند. از شستن دستشویی گرفته تا تی کشیدن کف شرکت و سایر امور مربوطه. در این رابطه همیشه در ابتدای ورود افراد به شرکت از آنها سئوالی میپرسم.
“این خانم دروغ نمیگوید، تهمت نمیزند، زیرآب زنی نمیکند، رشوه نمیدهد، کم کاری نمیکند، فخر نمیفروشد، تهمت نمیزند… و در مقابل، من ِ مدیرعامل، ممکن است هر یک از کارهای بالا را انجام دهم و شاید انجام داده باشم. کدامیک آدمتریم و کدام یک شایسته احترام بیشتر هستیم؟”
بر اساس جو غالب، از آنجا که در شرکتهای ما در اکثر قریب به اتفاق مواقع مدیرعاملها، بهترین امکانات، بیشترین حقوق و بالاترین احترام را داشتهاند پاسخ به این سوال کمی همکاران تازه وارد من را قلقلک میدهد. ولی من میدانم که در ذهن آنها این پاسخ شکل میگیرد که به یقین این خانم دارای خصایل اخلاقی و مزایای انسانی بیشتری نسبت به “من” هستند.
من فکر میکنم که باید بار دیگر به خود تذکر دهیم که جایگاه انسانی میتواند به مراتب از جایگاه کاری افزون باشد و قرار گرفتن در سمتهای پایین کاری، نمیتواند دلیلی بر ضعف شخصیت محسوب شود. از طرف دیگر مدیران تجاری نیز باید یاد بگیرند که متناسب با جایگاه کاری و حرفهای خود ضمن تجهیز به ابزار مدیریت باید بهرهای متناسب از اخلاق نیز داشته باشند و بدانند که امکاناتی مانند خودرو، اتاق اختصاصی و … لزومن به جهت انجام بهتر کار باید در اختیار آنها قرار بگیرد و نه خدای ناکرده جبران نداشتهها در زندگی شخصی…