در اطراف کار و کسب
-
چهار ماه گذشته است که با وجود نیروی مقیم و پشتیبانی پر دردسر هر روز، مشتری میگوید ردیف بودجه برای عقد قرارداد پشتیبانی ندارند. هر روز هم تغییرات و درخواست پشتیبانی آنقدر هست که یکی دو نفر را در داخل بهساد مشغول میکند. هنوز هم غر و غر میکنند که چرا فلان کار انجام نشد و بهمان شد و ال شد و بل شد… امروز به آنها گفتم که “کاسه رود جایی که باز آید قدح”… اما خودمانیم، قدح پیشکش، پیاله هم بازگردد ما راضی هستیم. خوشم میآید کم نمیآورند.
-
پنج ماه پیش نامه دادند که کار را شروع کنید، قرارداد میبندیم. قرارداد را دو ماه پیش بستند. صورت وضعیت دادهایم، دو ماه است هر هفته میگویند هفته بعد. اینکه میگویند “حرف مرد یکی است”، در مورد اینها صدق میکند.
-
پارسال هلک و هلک کوبیدیم رفتیم جلسه دمو برگزار کردیم. امسال تماس گرفتهاند که مدیرمان عوض شده، دوباره بیایید جلسه دمو بگذارید.
-
طرف خیانت کرده است، بر خلاف عرف تجاری رفتار کرده است. روابط دو شرکت را به هم زدهاست، در فلان اداره من را میبیند، سرش را بر میگرداند. اینکه میگویند “بهترین دفاع، حمله است” را باید از این آقا آموخت.
-
به فلانی میگویی که اسم تو “مدیر”، از فردا میشود ارباب و تو هم به ناچار باید رعیت باشی. و حق ارباب را هم باید به او بپردازی. به او میگویم که یک بنده خدایی اسم بچهاش را گذاشت “رستم”، باورش شد و خودش اول از همه پا گذاشت به فرار، چرا باید اسمها، رسمها را به هم بزنند؟ برای مشتی دلار؟
-
جلسه گذاشتهایم با مشاور در مورد بازاریابی، چنان از نقش رشوه و حق و حساب در بازاریابی میگوید که کاتلر در کتابهایش از سایر روشها نگفته است. این موضوع در سه جلسه مشابه با افراد متفاوت هم تکرار شد.
-
رفتهایم امور مالی آن یکی سازمان، میگوید میخواهی پولت را بگیری باید این امکان را برای واحد مالی در سیستم اضافه کنی. میگویم ناظر من کسی دیگر است، قراردادم چیزی دیگر است. قرارداد تمام شده است. مرغ یک پا دارد. این را نه مدیر امور مالی، یکی از رییسها میگوید.
-
با دو نفر در مورد رسمیت قانونی جلسهای صحبت میکنم. اولی که سادهتر است به راحتی نواقص قانونی را میپذیرد، البته من هم قرار نیست چوب لای چرخشان بگذارم، دومی چنان از اقدام قانونی و رعایت همه چیز میگوید که …
-
ششسال پیش با سازمانی صورت جلسه تحویل قطعی نرمافزار امضا کردهایم، هنوز پولمان را ندادهاند. (بیش از دوازده میلیون تومان). مدیر جدید میگوید، برو از همان مدیران قبلی پیگیری کن. یعنی هنوز فرق شخصیت حقیقی و حقوقی را نمیداند. یعنی نمیداند، آن که طرف امضای شرکت بهساد بود، سازمان آنها بودهاست، نه آن آقای مدیر. او و من هر دو نمایندهایم. اینها را نمیداند آقای مدیرکل…شاید هم نمیخواهد بداند
باز هم بگویم؟ باور کنید اغراق نمیکنم، حداقل بیست مورد دیگر قابل نوشتن دارم از ناهنجاریهای اجتماعی اقتصادی اطراف کار و کسب…چرا؟ دلایل زیادی دارد این موضوع که دلایل نیز بر یکدیگر تاثیر دارند. از سوابق تاریخی و اجتماعی گرفته تا ویرانی آموزش عالی و هزار مسئله دیگر.
چند روز پیش از محضر بزرگی استفاده میکردم، حرفی بسیار به جا و نیکو داشت. میفرمود: “قدرت فساد نمیآورد، این ضعف و ترس است که فساد میآورد، آدم ضعیف چون همواره نگران از دست دادن است، محافظه کار میشود و این آدم که میترسد از دست بدهد، به سادگی فاسد میشود” چقدر اطرافمان پر شده است از آدمهای ضعیف و شاید بهتر باشد که بگویم که چقدر ضعیف شدهایم.
آیا این نیست که بیش از هر روز دیگر نیازمند نفسهای بزرگ و کرامت اندیشه انسانی هستیم؟
چند وقت پیش جلسه ای رفته بودم، صحبت سوابق کاری شد، گفتم که حدود ۱۰ سالی شرکت داشتم و اخیرا آن را واگذار کرده ام.طرف پرسید دوباره نمی خواهی یک کسب و کار راه بیاندازی، سریع گفتم “نه!”، از سرعتم در پاسخگویی شوکه شد، گفت چرا؟ گفتم ترجیح می دهم سراغ کارهای “قطعی” بروم! گفت یعنی چه؟ گفتم برخلاف ظاهر که یک کسب و کار باید قطعی باشد و شما برای این قطعیتش قانون دارید، مستند می کنید و قرار داد می نویسید… پر است از غیرقطعیات! هیچ چیز معلوم نیست، هیچ کس سر حرف خودش نیست. همه روی کاغذ یک چیز می نویسند و بعد جور دیگر عمل می کنند.این است که ترجیح می دهم سراغ کار فنی بروم، حداقل می دانی چه می کنی؟ حداقل یک چند سالی دلم می خواهد بدانم چه می کنم!
همین!
می دانم که خیلی ها می دانند چه نوشته ام. اما می دانم اگر یک نفر بداند که چه می گویم آن یک نفر شما هستید. من که حالم از کار کردن در این فضای مسموم به هم خورده است.
“قدرت فساد نمیآورد، این ضعف و ترس است که فساد میآورد” ، درس بزرگی است ، ممنون بابت اشتراک
این جمله از آقای دکتر ابراهیمی دینانی هست که جمعه ساعت ۷ بعد از ظهر در شبکه چهار سیما در برنامه معرفت حضور دارند.
رشته مهندسی نرم افزار قبول شدم و خوشحال از موفقیتم،کار و درس را با هم شروع کردم! اما یکسال بعد انصراف،خدمت،کنکور… و الان در یک رشته دیگر در حال تحصیل.
با اینکه هزینه های زیادی دادم(وقت و انرژی) ولی راضی هستم. البته الان که نگاه می کنم کار فعلی من با کار قبلی ام زیاد توفیقی هم ندارد.انگار که همه ی مشاغل دچار این ویروس هستند. شاید نسبت دادن اسم زامبی به جامعه ای که تکه ای از روح و انرژی ما را می بلعد انچنان هم بیراه نباشد.
چاره ای نیست، زندگی باید کرد. حتی اگر شقایق هم نباشد.
با این اوضاعی که شما توصیف کردید ما به شرایط خودمان امیدوار شدیم البته نسبت به آینده نگران
اینکه چه دلیلی دارد در سال های اول آدم روی مدار خوش شانسی است را نمی دانم. اما پیشنهاد می کنم از شرایط خوبی که دارید بهترین استفاده را ببرید
از اون جمله چند جا استفاده کردم و اولش به گوینده اون آفرین جانانه گفتم.
از کدام جمله؟ اگر منظورتان جمله “قدرت فساد نمیآورد، این ضعف و ترس است که فساد میآورد” است، واقعن درست می گویید. آقای دکتر دینانی سزاوار جانانه ترین آفرین ها هستند.
این مشکلات در سال ۹۱ خیلی زیاد شده قبلا تا این حد به ما فشار نیاورده بود. مدتی هم هست که هرچه برای گرفتن طلبها مراجعه میکنیم ، فقط جواب میدهند که بودجه شش ماهه دوم نیامده و صبر کنید. ولی خدمات را همچون گذشته میخواهند به همراه کلیه جرائم و موارد ذکر شده در قرارداد بجز بخش مربوط به پرداخت !
درست می فرمایید، سال به سال می گیم دریغ از پارسال