صنعت نرمافزار، مشت نمونه خروار!
مدتی بود که در وبلاگستان بحث هیجانانگیزی طرح نشده بود. البته شاید یکی از دلایل آن سکوت علی واحد عزیز بود که به باور من رونق میکده از درس و دعای اوست*. حالا علی واحد سکوتش را شکسته است و شوری دیگر به پا کرده است در باب علل عقبماندگی صنعت! نرمافزار ایران.
افشار محبی عزیز هم که باید ورود او را به حوزه کارآفرینی فناوری اطلاعات تبریک و تسلیت گفت در اینجا به خوبی به بیان برخی علل پرداخته است.
از آنجا که اگر من حرفی نزنم، ممکن است تعبیر به لال بودن نگارنده شود! سعی میکنم از زاویهای دیگر به موضوع نگاه کنم. اجازه دهید که بحث را با بیان یک خاطره شروع کنم و بعد به بیان چند مورد به ظاهر غیر مرتبط با هم بپردازم.
-
چند روز پیش بود که در خیابان پشت سر یکی از این خودروهای آخرین سیستم میرفتم و از ترس اینکه مجبور نشوم ماشین خودم را بابت خسارت تصادف بدهم، فاصله را هم حسابی رعایت کرده بودم و توجهم به ماشین جلو بود که ناگهان با باز شدن پنجره سمت راست، مقادیر زیادی آشغال و زباله به وسط خیابان ریخته شد. سر چراغ قرمز در کنار ماشین قرار گرفتم. پسر و دختری جوان و خوشتیپ و زیبا! در ماشین نشسته بودند. راننده به اشاره من شیشه را پایین کشید. به او گفتم نه به تیپ شما میآید از این کارها کنید و نه به این ماشینتان. معذرت خواهی ظاهری کردند و خوشبختانه بحثی پیش نیامد (احتمال جر و بحث هم میتوانست وجود داشته باشد). با خودم فکر میکردم که ثروت، فرهنگ نمیآورد.در ذهنم این جمله کتاب شازده کوچولو را مرور کردم که “خوشگلید، اما خالی هستید”
-
در نوشته پیشین از لزوم آشنایی با قانون نوشته بودم. من ادعایی در تسلط بر قانون ندارم ولی در حد آشنایی خود جلوی بخشی از زورگویی یکی از متصدیان امور را در یکی از ادارت گرفتهام. حاالا لج کرده و رسمن شمشیر را از رو کشیده است و هر کاری دلش میخواهد انجام میدهد. نقض قانون به قدری برایش عادی شده است که حتی از انجام روالهای اداری نیز بیشتر به آن تسلط دارد.
-
داستان فساد اداری را میدانید، توضیح اضافه لازم است؟
-
چندی پیش حسابرس یکی از سازمانها آمده بود بهساد برای حسابرسی. کاری به گزارش او ندارم. تقاضای کامپیوتر کرده بود، همکاران یک لپتاپ در اختیار او قرار داده بودند. گفته بودند چرا برچسب حروف فارسی ندارد؟! پاسخ این بود که اینجا همه حروف فارسی را حفظ هستند و به دلیل مشکلات بهداشتی برچسبها (جمع شدن مقادیر زیادی آشغال زیر آن) ما از برچسب استفاده نمیکنیم. موضوع به ظاهر تمام شده بود که متوجه شدیم خانم حسابرس با ماژیک CD، به ترتیب حروف فارسی را روی کیبرد لپتاپ نوشته است!!! قصد دارم نامه بنویسم به سازمان مرکزیشان و اعتراض کنم.
از این داستانها به تعداد زیاد هم من بلد هستم و هم شما. من علت همه علتهای عدم رشد صنعت نرمافزار را “خود توسعه نیافته من” میدانم. اگر ظرفیت مدیریت پایین است، اگر شرکای تجاری پس از مدتی به جنگ با یکدیگر میپردازند، اگر نه صنعت نرمافزار که تمام صنعتمان رشد نیافته است. به این دلیل است که خود و به طور شخصی رشد نیافتهایم و صنعت نرمافزار هم بخشی از کل. به عبارتی همهچیزمان باید به خود ما و بعد به همه چیزمان بیاید. به شتر میگویند چرا…
من پیش از این درباره عوامل زوال و نبود رشد سازمانها و اینکه چرا بزرگ نمیشویم؟
و تغییر هنجارهای کاری جامعه و بسیار در مورد فساد اداری نوشتهام.
ایکاش پس از پرداختن به این علتها و بیان آنها به فکر راهکاری نیز باشیم. ای کاش این “خود توسعه نیافته من” اجازه دهد که در یک حرکت جمعی و به دور از “من” راهکاری هر چند اندک پیدا کرده و کاری انجام دهیم.
پاورقی_________________________________________________________________________________
* برگرفته از شعر حافظ:
سالها دفتر ما در گروی صهبا بود
رونق میکده از درس و دعای ما بود
اول که شما لطف دارید، می دانید که اگر مجددا شروع به نوشتن کردم تنها به خاطر انگیزه دادن شما بود.
دوم، ممنون از مشارکت در بحث، مثالهایی که زدید همه من را یاد این می اندازد که همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید.
اما پرسشی که برایم باقی می ماند اینکه چاره چیست؟ آیا می توان صنعت نرم افزار را مستقل از وضعیت جامعه، فساد اداری، فرهنگ دلالی و … تغییر داد و اگر می شود چگونه؟ مرا و سایر خوانندگان پرشمار وبلاگ بهساد را ممنون خواهید کرد اگر در این زمینه هم بنویسید.
باز هم ممنون
اول لازم شد که شعر را تکمیل کنم:
نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان
هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود
دوم… اطاعت دستور می کنم و آن چه به ذهن ناقصم در مورد راهکار می رسد، خواهم نوشت. با این حال فکر می کنم در ادامه این موج وبلاگی که ایجاد کرده اید، بد نباشد که آن را در حوزه راه کار هم گسترش داده و همه باهم بنویسیم. به یقین نظرها و نوشته های ارزشمند شما با توجه به تجربیات جدیدی که دارید بسیار راه گشا خواهد بود.
آقای آواژ ممنون از نظر لطفی که به بنده دارید. امیدوارم بتوانیم از این شرایط پرنوسان جان سالم به در ببریم.
خواهش می کنم آقای محبی، من شما را به عنوان یکی از متخصص ترین و با انگیزه ترین افراد در حوزه فناوری اطلاعات می شناسن و امیدوارم همواره موفق و شاد و پیروز باشید.