رمضان در بهساد
نمی دانم قبلا در این مورد نوشته ام یا نه ، اما به مناسبت پنجمین رمضان در بهساد بد نیست کمی بنویسم.
کم کم دارم احساس می کنم که خیلی وقت است که در بهساد هستم ، به خصوص با وجود دوستانی که سال اول خود را در بهساد به سر می برند.و با گفتن هر خاطره از گذشته ها یادم می آید که سالها دارد می گذرد. رمضان در بهساد حال و هوای خاص خود را دارد. یک سفره مفصل برای افطار به همراه نان تازه و شیر داغ که از اولین سال بهساد هم برقرار بود ،یادش به خیر که آن سال اول با دکتر روی پروژه یاسان کار می کردیم ، بعد از ساعت ها کار برنامه نویسی و آن کم آوردن های نزدیک افطار ، واقعا کنار هم نشستن و باهم افطار کردن می چسبید و گویی در این پنج سال این رسم و این حال و هوای خوب هنوز ادامه دارد.
سفره افطاری بهساد همیشه مردانه بوده است. یکی فکر نان تازه است و یکی در حال دم کردن چای و دیگری هم میز را می چیند و خلاصه اینکه کسی بیکار نیست. چند لحظه در هنگام اذان سکوت همه جا را فرا می گیرد و بعد گفتگو و شوخی و خنده….و صد البته بازهم کار تا پاسی از شب
این جو خوب و روحانی از برکات رمضان است که با سخت کوشی و انضباط و هدفمندی بهسادیها همراه می شود و در نهایت خاطراتی بی بدیل در زندگی آدمی پدید می آورد.